دسته: زمان و حافظه جمعی

کولاژ نوستالژیک از صحنه‌های مدرسه، صف نانوایی، تاکسی و کافه در ایران؛ نمایش تطور اصطلاحات دهه ۶۰ تا ۹۰ و نقش زبان غیررسمی در هویت نسلی

اصطلاحات دهه‌۶۰ تا ۹۰؛ زبان غیررسمی که هویت نسل‌ها را ساخت

تحلیلی مردم‌نگارانه از اصطلاحات دهه ۶۰ تا ۹۰؛ از مدرسه و صف نانوایی تا رسانه‌ها؛ چگونه زبان غیررسمی هویت نسلی و حافظهٔ جمعی و خاطرات روزمرهٔ ایرانی را شکل داد.

تصویر نوستالژیک پیک‌نیک جمعه ایرانی؛ خانواده دور سفره روی پتو گلبافت، سماور و منقل کباب در پارک کنار رودخانه؛ آیین جمعی دهه ۶۰ تا ۸۰ ایران

پیک‌نیک‌های جمعه؛ آیین ملی سه دهه که هنوز جایگزینی ندارد

پیک‌نیک‌های جمعه، آیین ملی سه دهه در ایران؛ از پارک تا لب رودخانه، بوی چای و کباب و شوخی‌های پدرها، سازنده خاطرات خانوادگی و تقویم احساسی ما.

تصویر نوستالژیک از اتوبوس دوطبقه تهران از نمای طبقه‌ دوم، با نگاه کودکان به خیابان و چنارها؛ روایتی از خاطرات شهری تهران.

اتوبوس دوطبقه‌های تهران؛ سفر کوتاهی در طبقه دوم خاطره‌ها

با اتوبوس دوطبقه‌های تهران از طبقه‌ دوم به شهر نگاه کنیم؛ روایت رفتار مسافران، منظر خیابان و نگاه کودکان، و راهکارهایی برای زنده نگه‌داشتن خاطرات شهری.

اتاق نوجوان دهه ۷۰ ایران با پوسترهای رنگی، کیف مدرسه برچسب‌دار و ویترین پاساژ با مانتوهای روشن؛ روایت انفجار رنگ‌ها و شکل‌گیری سلیقه بصری

دهه‌۷۰ و انفجار رنگ‌ها؛ تولد سلیقه تازه ایرانی از پوستر اتاق تا پوشاک خیابان

روایتی مردم‌نگارانه از دهه ۷۰ ایران؛ انفجار رنگ‌ها از اتاق نوجوان تا خیابان و رسانه‌ها چگونه سلیقه‌ی بصری تازه‌ای ساخت و در حافظه‌ جمعی ماندگار شد.

نمای داخلی کتابخانه‌ عمومی ایران با نور عصرگاهی، قفسه‌های چوبی و خواننده‌ای که بوی کاغذ کتاب را استشمام می‌کند؛ پیوند بوی کاغذ و حافظه‌ جمعی.مجله خاطرات

کتابخانه‌های عمومی؛ چرا بوی کاغذ هنوز در حافظه جمعی زنده است؟

چرا بوی کاغذ در کتابخانه‌های عمومی ایران هنوز زنده است؟ با نگاهی میدانی به سکوت، ریتم خواندن و حس بو، نقش آن‌ها در حافظه جمعی ما بررسی می‌شود.

آیین صبحگاهی مدرسه دهه‌۶۰ با دانش‌آموزان و پرچم‌های کوچک سه‌رنگ در حیاط، بخار نفس صبحگاهی و صف‌های منظم.مجله خاطرات

پرچم‌های کوچک مدرسه در دهه‌۶۰؛ آیین صبحگاهی که هنوز تصویرش در ذهن مانده

روایتی قوم‌نگارانه از پرچم‌های کوچک مدرسه در دهه‌۶۰؛ صف‌ها، سرودها، نفس‌نفس صبحگاهی و پیوند این آیین با حافظه‌ جمعی و نوستالژی نسل‌ها.

تهران قدیم از میدان توپخانه تا کوچه‌های چراغ‌دار در گرگ‌ومیش؛ نور گرم چراغ‌ها، رهگذران و تابلوهای فارسی؛ بازنمایی ریتم زندگی و حافظهٔ شهری.

تهران قدیم در قاب حافظه؛ از میدان توپخانه تا کوچه‌های چراغ‌دار

تهران قدیم را با نگاه میدانی و رفتارشناسی بخوانید: از میدان توپخانه تا کوچه‌های چراغ‌دار؛ ریتم زندگی، مسیرها و صداها در حافظهٔ جمعی و نه صرفاً نوستالژی.

غروب محله ایرانی با اذان مغرب از بلندگوی مسجد؛ پنجره‌های روشن، کوچه باریک و حال‌وهوای نوستالژیک آرام‌بخش

اذان مغرب از بلندگوی مسجد محله؛ لحظه‌ای که خانه‌ها نفس می‌کشیدند

غروب که می‌رسید، اذان مغرب از بلندگوی مسجد محله مثل نخ نامرئی خانه‌ها را به هم وصل می‌کرد. لحظه‌ای که ریتم شهر کند می‌شد و نفس مشترک محله شنیده می‌شد.

کوچه‌ای ایرانی با چنارهای قدیمی و برج‌های پس‌زمینه؛ آب‌پاشی صبحگاهی، طوقه باز و پلاک قصه روی تنه برای زنده نگه داشتن خاطرات محله

چنارهای محله در عصر برج‌ها؛ نگاهی به فراموشی درختان قدیمی شهر

چنارهای محله در عصر برج‌ها چگونه چراغ خاطرات ما می‌مانند؟ تحلیلی و اجرایی درباره نقش درختان کهنسال در صمیمیت همسایگی و بازآفرینی روح کوچه‌های ایرانی.

صحنه نوستالژیک از نوشتن نام‌های ایرانی روی دفتر خط‌دار با مهر پارچه‌ای، کارنامه قدیمی و جعبه یادگاری؛ بازنمایی احساس تعلق روی کاغذ و خاطرات هویت.

احساس تعلق روی کاغذ؛ وقتی اسم ما معنی پیدا کرد

وقتی اسم‌مان برای نخستین‌بار روی دفتر خط‌دار یا کارنامه ثبت شد، حس کردیم سهمی از جهان به ما تعلق دارد. این روایت-تحلیل، از آیین نام‌گذاری تا ایده‌های سادهٔ خانگی، کمک می‌کند این حس را در خاطرات امروز زنده نگه داریم.