دسته: زمان و حافظه جمعی

جمعی از جوانان نسل زد ایرانی در کافه با گوشی و میم های طنز، نماد طنز نسل زد به عنوان دفاع روانی و سبک زندگی

طنز نسل زد؛ دفاع روانی یا سبک زندگی؟

طنز نسل زد فقط خنده نیست؛ ابزاری برای تاب آوردن، حرف زدن و ساختن هویت در شبکه‌های اجتماعی است. میم‌ها چه چیزی از زندگی امروز ایران می‌گویند؟

مردی در پیاده‌رو شهر ایرانی با نامه‌ای در دست کنار ایستگاه اتوبوس و مغازه‌های محلی؛ روایت نامه به شهری که ترک کردم

نامه به شهری که ترک کردم

روایت مردم‌نگارانه از شهری که ترک شد؛ کوچه‌ها، لهجه‌ها و عادت‌ها چگونه در حافظه جمعی می‌مانند و ما را دوباره صدا می‌زنند.

حیاط مدرسهٔ محله در صف صبحگاهی با تابلوهای فرسوده، درختان سرو، غبار گچ و نور صبح؛ بازنمایی نوستالژیک مدارس محله در ایران.مجله خاطرات

مدارس محله؛ مکان‌هایی که زمان در آنها شکل دیگری دارد

مدارس محله؛ جایی که زمان در ریتم صف صبحگاهی، بوی دفتر نو و تابلوهای فرسوده کش می‌آید. نگاهی مردم‌نگارانه به حافظه‌ی جمعی و نوستالژی مدرسه.

حیاط خانهٔ قدیمی ایرانی با حوض فیروزه‌ای، ایوان، درهای چوبی و کودک در حال دویدن؛ القای حس امنیت کودکی در معماری حیاط‌دار. مجله خاطرات

معماری حیاط‌دار و کودکی؛ چرا خانه‌های قدیمی حسِ امنیت داشتند؟

چرا معماری حیاط‌دار در کودکی حس امنیت می‌ساخت؟ روایت قوم‌نگارانه از بوی چای و خاک خیس، صدای آب حوض و نقش ایوان و دیوارها در حافظه جمعی ایرانیان.

جامدادی فلزی طرح فوتبالی روی نیم‌کت چوبی در کلاس قدیمی ایرانی با استیکر تیم‌ها، یادآور خاطرات شنیداری صدای بسته‌شدن درِ فلزی.مجله خاطرات

جامدادی فلزی طرح فوتبالی؛ صدای بسته‌شدنش بخشی از خاطره کلاس بود

جامدادی فلزی طرح فوتبالی و صدای بسته‌شدنش؛ روایتی نزدیک از نیم‌کت‌ها، استیکر تیم‌ها و رقابت‌های پنهان کلاس که جزئیات شنیداری و بصری خاطرات مدرسه را زنده می‌کند.

غروب در راهروی یک مجتمع مسکونی ایرانی با آسانسور، زنگ درها و بالکن‌های پرگلدان؛ روایتی بصری از فرهنگ آپارتمان‌نشینی و حافظه‌ی شهری. مجله خاطرات

فرهنگ آپارتمان‌نشینی؛ چگونه فرم خانه فرم رابطه‌ها را تغییر داد؟

فرهنگ آپارتمان‌نشینی در ایران چگونه روابط با همسایه، محله و خانه را دگرگون کرد؟ از آسانسور و زنگ در تا گروه‌های واتس‌اپ و نذری‌ها؛ روایتی قوم‌نگارانه از حافظه‌ی جدید شهر.

زمین خاکی فوتبال در ایران با گرد و خاک طلایی غروب، دروازه‌ی سنگی، نوجوانان در حال بازی و حاشیه‌ی پر از کفش و قمقمه؛ نماد دوستی‌های پایدار

زمین‌های خاکی فوتبال؛ جغرافیای دوستی‌های پایدار

روایتی تحلیلی از زمین‌های خاکی فوتبال در ایران؛ از بوی خاک نم‌خورده و فریاد گل تا عرف‌های بازی و حاشیه‌ی زمین‌ها که دوستی‌های پایدار را می‌سازند.

صحنه‌ای از یک میدان شهری ایران با پل پیاده‌رو و مجسمهٔ شاخص در غروب؛ ملاقات‌ها و خداحافظی‌ها، فروشندهٔ چای و سایه‌های کشیده؛ نمادی از حافظهٔ شهری

نقش پل‌ها، میدان‌ها و مجسمه‌ها در حافظه شهری؛ چرا بعضی نقاط نماد می‌شوند؟

چرا پل‌ها، میدان‌ها و مجسمه‌ها از نشانۀ راه به نمادهای عاطفی شهر تبدیل می‌شوند؟ این نوشتار قوم‌نگارانه نقش آن‌ها در حافظهٔ شهری ایران و تجربهٔ زیستهٔ ما را می‌کاود.

تصویر مفهومی پیوند سفره‌ی ایرانی، لیوان چای و صفحهٔ موبایل با ضرب‌المثل‌ها؛ بازتاب حافظه زبانی و نوستالژی در زندگی روزمرهٔ امروز

ضرب‌المثل‌هایی که روزمره شدند؛ حافظه زبانی ما از کجا تغذیه می‌شود؟

از سفره‌های قدیمی تا استوری‌های امروز، رد ضرب‌المثل‌هایی که روزمره شدند را دنبال می‌کنیم؛ اینکه چگونه زبان و خاطرات جمعی ما را شکل می‌دهند.

تصویر نوستالژیک از مسیر ورود واژگان تکنولوژی به زبان محاوره ایرانی؛ از کافی‌نت و تلفن عمومی تا گوشی هوشمند، واتساپ و اینستاگرام.

واژگان تکنولوژی؛ مسیر ورود کامپیوتر و موبایل به زبان محاوره ایرانی

روایتی میدانی از ورود واژگان تکنولوژی به زبان محاوره ایرانی؛ از کافی‌نت و پیامک تا گوشی هوشمند و شبکه‌های اجتماعی و اثرشان بر زمان، رابطه‌ها و خاطره جمعی.