دسته: زمان و حافظه جمعی

شب‌نشینی دهه شصت روی پشت‌بام: رادیوی کوچک، سینی استیل هندوانه و آسمان پرستاره؛ بازسازی حس جمعی و نوستالژی ایرانی

رادیوی کوچک و آسمان پرستاره؛ روایت شب‌نشینی‌های دهه شصت

بازسازی حس شب‌نشینی‌های دهه شصت؛ از صدای خش‌خش رادیوی کوچک تا هندوانهٔ سینی استیل و آسمان پرستاره. تحلیلی نوستالژیک-اجتماعی با راهکارهای عملی برای ایجاد تجربه‌ای جمعی و کم‌هزینه امروز.

عکس دسته‌جمعی اعتراض و جشن در ایران با پلاکارد دست‌دوز و نور ظهر؛ نمایی از آرشیو غیررسمی مردم و حافظه جمعی ایرانی.

عکس دسته‌جمعی اعتراض و جشن؛ آرشیو غیررسمی مردم از تاریخ اجتماعی ایران

چطور عکس‌های دسته‌جمعی اعتراض و جشن، به آرشیو غیررسمی مردم و حافظه اجتماعی ایران تبدیل می‌شوند؟ با راهکارهای کم‌هزینه چاپ، روایت و نگهداری خانوادگی.

دیواری با پوسترهای لایه‌لایه و دیوارنویسی فارسی در کوچه‌ای ایرانی با بلندگوی دستی؛ نمادی از هنر خیابانی و حافظه جمعی

پوستر، سرود، دیوارنویسی؛ چطور هنر خیابانی حافظه‌ جمعی می‌سازد

از بوی اسپری رنگ تا صدای سرود از ضبط‌های قدیمی؛ این یادمان‌های خیابانی چگونه حس «ما» را می‌سازند و چطور در عصر استوری‌های ۲۴ ساعته می‌توانیم خاطره جمعی محله را ثبت و نگه‌داریم؟

صف نان در محله ایرانی کنار دیواری با اعلامیه‌های محلی، کودکان و بزرگ‌ترها در هوای بارانی؛ نماد خاطرات جمعی و همدلی محله‌ها

صف، شعار، اعلامیه؛ خاطرات جمعی محله‌ها و نسخه‌های امروز همدلی

از صف نان و اعلامیه‌های دیواری تا گروه‌های کوچک همسایگی امروز؛ این نوشتار روایت می‌کند چگونه آن حس «با هم بودن» محله‌ها، هنوز می‌تواند در آپارتمان‌های امروز زنده شود—بی‌خطر، محترمانه و مهربان.

رادیوی روشن عصرها در پذیرایی خانه ایرانی؛ دورهمی شنیدن خبر با چای شیرین و حال‌وهوای نوستالژی و همدلی خانوادگی

رادیوی روشنِ عصرها؛ وقتی سیاست از پذیرایی خانه پخش می‌شد

روایتی احساسی و تحلیلی از «رادیوی روشنِ عصرها» و نقشی که در پیوند خانواده و شکل‌گیری حافظه جمعی داشت؛ همراه با راهکارهایی ساده برای زنده‌کردن گفت‌وگوی شنیداری در خانه‌های امروز.

بالکن ایرانی با سماور و گوشی در حال ضبط وویس واتساپ؛ نمادی از سیاست روزمره در خانه و گفت‌وگوی محترمانه

کنج بالکن و وویس‌های واتساپ؛ سیاست روزمره در خانه‌های ایرانی

از بالکن کاشی‌قدیمی تا وویس‌های واتساپ؛ سیاست روزمره وارد خانه‌های ما شده است. این مقاله با نگاهی احساسی و فرهنگی، راهکارهای ساده برای گفت‌وگوی محترمانه و ثبت خاطرات امن ارائه می‌دهد.

سفرهٔ سادهٔ نان و نمک با نان سنگک، سبزی، پنیر و چای؛ نماد مهمان‌نوازی ایرانی و دورهمی کم‌هزینه برای تقویت رفاقت و اعتماد.

نان و نمک؛ پیمان خاموشِ رفاقت و دورهمی‌های ساده

از سفرهٔ مشترک نان و نمک تا بازسازی اعتماد در امروز؛ تحلیلی فرهنگی–اجتماعی از مهمان‌نوازی ایرانی و ایده‌های عملی برای دورهمی‌های کم‌هزینه و صمیمی.

صف رأی‌گیری انتخابات ۱۳۷۶ در حیاط مدرسه، زنان با شال‌های افتاده روی گردن و مردان مرتب در صفی منظم و آرام، نور صبحگاهی و حس امید جمعی.

انتخابات ۱۳۷۶؛ روزی که جامعه ایران به رنگ دیگری درآمد

صبح دوم خرداد؛ بوی جوهر، صدای مردم صبح آن جمعه، دوم خرداد ۱۳۷۶، هوا نه سرد بود و نه داغ، یک «هوای معتدل» داشت، مثل حال مردم. کوچه‌ها آرام بودند، اما هر چند قدم، صفی…

شادی خیابانی پس از ایران استرالیا ۱۹۹۷؛ مردم با پرچم و فریاد

ایران استرالیا ۱۹۹۷؛ شبی که ملت ایران یکی شد

پیش‌درآمد؛ وقتی یک بازی، خاطره‌ای ملی می‌شود در تاریخ هر ملتی، لحظاتی هست که ورای مرزهای ورزش، سیاست یا زمان می‌ایستد و بدل به «خاطرهٔ جمعی» می‌شود. شب ایران–استرالیا ۱۹۹۷ یکی از همان لحظات است؛…

کفش ملی روی پیاده‌رو تهران، واکس و جعبه قدیمی؛ نوستالژی کفش ایرانی و خاطرات شهری یک نسل

کفش ملی؛ گام‌های مشترک یک نسل

روایتی فرهنگی و احساسی از «کفش ملی» به‌عنوان نماد هویت شهری ایرانی؛ از حیاط مدرسه تا پیاده‌روهای محل کار، و اینکه چگونه گام‌های روزمره به خاطره جمعی تبدیل شدند.