بهار در کوهپایهها؛ والک، عطر بلوط و صدای رودخانه در زیستفصل
من، نوید اسفندیاری، هر بهار که به کوهپایهها میزنم، نخستین چیزی که به رویم باز میشود رنگ سبز تردی است که از زیر سنگها و پای درختان بیرون زده؛ نشانهٔ قطعی برگشتن فصل. «بهار در کوهپایهها» فقط منظره نیست؛ یک زیستفصل است که آدم را به رفتارهای کوچک اما گوهرین دعوت میکند: نشستن روی سنگی گرمشده از آفتاب، گرهزدن بند کفش کنار جوی، و همصحبتی کوتاه با پیرمردی که از بارندگی سال میپرسد؛ «امسال رحمت خدا خوب بود؟». کنار جویبار، دستههای والک از کولهها سرک میکشند و بوی بلوطِ تازهروییده با رطوبت خاک آمیخته میشود. این جزئیات ریز، پایههای ادراک ما از فصل را شکل میدهد؛ همان ریزگوشههایی که بعدتر، در شکلگیری حافظه حسیمان نقش میگیرند و راهی به عمق تجربه باز میکنند. این متن کوششی است برای ثبت و فهم همین نسبت انسانی با منابع طبیعی؛ نسبتی که اخلاق برداشت، شنیدن و بوئیدن را کنار هم مینشاند.
چیدن والک؛ اخلاق برداشت پایدار و اقتصاد خرد روستایی
والک برای بسیاری از روستاهای کوهپایهای، نعمت بهاری و سرمایهٔ خوراکی است. چیدن والک اگر با توجه به زیستگاه آن انجام شود، هم سفرهٔ خانواده را رنگین میکند و هم به اقتصاد خرد کمک میکند. اما کلید ماجرا «اخلاق برداشت» است. یعنی چه؟ یعنی اینکه ریشه را نزنیم، از یک تودهٔ کوچک همه را برداشت نکنیم و مسیر پاخور را مرتب عوض کنیم تا پوشش دوباره جان بگیرد. کنار جوی آب، رسم مرسومی هست: والکها را در کاسهای از آب سرد، آرام میجنبانیم تا خاک ریزهها فروبنشیند؛ بعد روی سنگ صاف کنار آب، تکهای پارچه پهن میکنیم و ساقهها را به نرمی ردیف. در همان دم، گفتوگوی کوتاهی درمیگیرد: «اگر بارانها تا اردیبهشت ادامه کند، والکها هم درشتتر میشوند».
- بهقدر مصرف بچینیم؛ مازاد را با همسایه یا بازارچهٔ محلی شریک شویم.
- از چاقوی کوچک با تیغهٔ باریک استفاده کنیم تا ریشه آسیب نبیند.
- برای شستوشو، جریان آرامِ جوی را بر لگن پرآب ترجیح دهیم تا آب کمتری مصرف شود.
- زبالهٔ پلاستیکی و نخهای بستهبندی را با خود پایین بیاوریم.
عطر بلوط تازه و بوی خاک نمخورده؛ پیوند حواس و یاد
پس از نخستین بارانهای بهاری، بوی خاک نمخورده بههمراه عطر برگهای جوانِ بلوط، منظومهای میسازد که تا سالها از ذهن پاک نمیشود؛ نسیمی که لابهلای شاخهها میگذرد و تَرَش بوی پوستِ تازه را میآورد. این بوها فقط خوشایند نیستند؛ نشانگر سلامت زیستگاهاند: رطوبت کافی، جوانهزنی، و چرخهای که از قارچهای خاک تا پرندگان شاخهنشین را درگیر میکند. به همین خاطر، هر بار که نسیم بلوط به صورت میخورد، انگار صفحهای از خاطرات گشوده میشود. علوم عصبروانشناسی نیز میگوید بوها میانبُرهای قدرتمند حافظهاند؛ درک زیستهای که با تمرین مشاهدهٔ آهسته، ماندگارتر میشود. وقتی روی سنگی مینشینم و کف دستهایم را روی زبری آن میکشم، حس میکنم چطور لمس و بو و نگاه، با هم قلاب میشوند تا روایتی یکپارچه بسازند؛ روایتی که در مجله خاطرات بیشتر دنبال میکنیم تا بفهمیم چرا «یاد» گاهی از راه بینی و پوست، زودتر از کلمات سر میرسد.
صدای رودخانه و صداهای بومی؛ موسیقی نامکتوب فصل
صدای رودخانه در بهار، نتیجهٔ جمع بارشها، ذوب برفها و مسیرهای پیچان آب است. نزدیک که میشوید، لایههای صدا شنیده میشود: خشخش ساحلی، شرشر میانی، و غلتیدن ریزسنگها در بستر. هر کدام سازِ خودش را میزند. پیرمردی که چوبدستیاش را به سنگ تکیه داده، زیر لب بیت محلی میخواند؛ گاهی هم پاسخی از دوردست میآید؛ صدای چوپانی که گله را از شیب میگذراند. این همآواییها بخشی از صداهای بومی است؛ موسیقی نامکتوبی که اگر ضبط هم نشود، در حافظهٔ جمعی میماند. برای شنیدن دقیقتر، باید آهسته شد: چند گام از مسیر فاصله بگیریم، نفس را تنظیم کنیم و سر را کمی خم کنیم تا خط شنوایی از بادِ سطحی عبور کند. آنوقت حتی میتوان صدای قطرههایی را شنید که از ریشههای آویزانِ ساحل، میچکند. این تمرین شنیدن، هم لذت است و هم مراقبت؛ هرچه بیشتر گوش بدهیم، کمتر فریاد میزنیم و جانوران کمتر آشفته میشوند.
آیینهای فصلی؛ از «سلام فصل» تا سفرهٔ والکپلو
در بسیاری از روستاهای دامنه، نخستین جمعهٔ بهار با یک «سلام فصل» آغاز میشود؛ قراری نانوشته در میدان کوچک یا لب رودخانه برای دیدار کوتاه، خبرگرفتن از بارندگیها و تماشای سبزی کوه. اینها همان آیینهای فصلیاند که نه شلوغ و پرزرقوبرق، که ساده و محکماند. والکپلو یکی از نتایج همین زیستفصل است؛ برنجی که با والک و کمی کره یا روغن حیوانی معطر میشود و به ظهر جمعه جان میدهد. قبل از پخت، والکهای شسته را روی سفرهٔ پارچهای کنار حیاط پهن میکنند تا آب اضافی برود. کسی در حین خردکردن ساقهها میگوید: «اگر بارندگی ادامه کند، اردیبهشت هم والک داریم.»
«بشین یه نفس کنار آب؛ صدای رودخانه خبر میده که سال پرآبیه.»
- نشستن کوتاه روی سنگ گرم و نگاهکردن به حرکت آب؛ تمرین حضور.
- گفتوگوی چند دقیقهای دربارهٔ بارشها؛ سواد محلی را جدی بگیریم.
- همیاری در پاکسازی حاشیهٔ رود؛ یک کیسهٔ پارچهای همراه داشته باشیم.
سه سبک مواجهه با بهار کوهپایه؛ کدام برای شما مناسبتر است؟
برای پیوند با فصل لازم نیست همهٔ ما چاقوی چیدن به دست بگیریم. بسته به وقت، توان و ارزشهای فردی، راههای گوناگونی هست. جدول زیر سه سبک رایج را میسنجد تا انتخاب آگاهانهتر شود.
| معیار | کوهپیمایی + برداشت والک | گردش سبک بدون برداشت | خرید از بازار محلی |
|---|---|---|---|
| زمان/انرژی | بالا | متوسط | کم |
| پیوند حسی با طبیعت | بسیار زیاد (بو/لمس/صدا) | زیاد (مشاهده و شنیدن) | کم (بیشتر چشایی) |
| ریسک اثر بر زیستگاه | متوسط؛ وابسته به اخلاق برداشت | کم | غیرمستقیم؛ وابسته به منبع تأمین |
| اثر اقتصادی محلی | کم تا متوسط (مصرف خانوادگی) | کم (حمایت از بومگردی سبک) | زیاد (تقویت بازارچهٔ روستایی) |
| شانس مشاهدهٔ صداهای بومی | زیاد | زیاد | کم |
اگر سبک نخست را انتخاب میکنید، به سهمیهٔ برداشت فکر کنید. اگر گردش سبک را برمیگزینید، یک دفترچهٔ کوچک برای یادداشت بوها و صداها بردارید. و اگر از بازار محلی میخرید، از فروشنده دربارهٔ روش برداشت بپرسید تا زنجیرهٔ پایدار تقویت شود.
چالشها و راهحلها؛ از فشار بر منابع تا تغییر اقلیم
بهارِ پرطرفدار میتواند ناخواسته به منابع طبیعی فشار بیاورد. تغییر اقلیم، کمبارشیها، افزایش گردشگران و رهاسازی زباله، همه دست به دست هم میدهند. اما با چند اقدام کوچک، میشود نسبتِ مسئولانهتری با طبیعت برقرار کرد.
چالشها
- برداشت بیرویهٔ والک و آسیب به تودههای کوچک.
- آلودگی صوتی و دورکردن پرندگان در فصل زادآوری.
- کمآبی و ناپایداری جریانهای کوچک رودخانه.
- پسماند غذایی و پلاستیکی در حاشیهٔ آبراههها.
راهحلهای عملی
- سهمیهگذاری خانوادگی: «یکسومِ توده» قانون طلایی برداشت.
- سکوت آگاهانه: زمانهای شنیدن تعیین کنید و از پخش موسیقی خودداری.
- صرفهجویی در شستوشو: والک را در ظرف کمعمق کنار جوی پاک کنید.
- بازگشت پسماند: کیسهٔ پارچهای برای جمعآوری بههمراه داشته باشید.
- پرسشگری از عرضهکنندهٔ بازار محلی دربارهٔ منبع پایدار.
جمعبندی؛ بهار، در شیارهای کوچک زندگی
بهار در کوهپایهها با والک، عطر بلوط و صدای رودخانه آغاز میشود، اما جانِ ماجرا در رفتارهای کوچک است: نشستن روی سنگ، شنیدن بیکلام آب، شستن آرامِ والک در جوی و گفتوگوی کوتاه دربارهٔ بارندگی. وقتی این ریزرفتارها را جدی بگیریم، زیستفصل به تجربهای اخلاقی بدل میشود؛ تجربهای که هم سفرهٔ ما را خوشبوتر میکند و هم زیستگاه را محترم میدارد. اگر بخواهیم این حس را نگه داریم، باید به اقتصاد خرد محلی بها بدهیم، آیینهای فصلی را پاس بداریم و پای خود را سبکتر روی شانهٔ طبیعت بگذاریم. راهِ بهار، از آهستگی میگذرد؛ از تمرین شنیدن، بوئیدن و لمسکردن. همینهاست که فصل را به زندگی پیوند میزند و یاد آن را در ذهن و جان ما ماندگار میکند.
پرسشهای متداول
بهترین روش شستوشو و نگهداری والک چیست؟
ریشهها را تکان ندهید تا خاک بیشتر نشود. والک را در ظرف کمعمقِ آب سرد بگذارید تا رسوب تهنشین شود، سپس روی دستمال پارچهای خشک کنید. برای نگهداری ۲–۳ روزه، در ظرفی دردار با کاغذ حولهای مرطوب نگه دارید. برای نگهداری طولانیتر، بخاردهی کوتاه (۱ دقیقه) و فریزکردن در بستههای کوچک، عطر و بافتش را بهتر حفظ میکند.
آیا چیدن والک به طبیعت آسیب میزند؟
چیدن والک میتواند بدون آسیب باشد، به شرط رعایت اصول: ریشه را نزنید، از هر توده فقط بخشی را بردارید، از ابزار تیز و کوچک استفاده کنید و مسیر برداشت را هر بار تغییر دهید. در مناطق پر فشار یا حفاظتشده، از برداشت صرف نظر کنید و از بازار محلیِ مطمئن بخرید تا به بازتولید تودهها فرصت داده شود.
زمان مناسب برای تجربهٔ «بهار در کوهپایهها» کِی است؟
از اواخر اسفند تا میانهٔ اردیبهشت، بسته به عرض جغرافیایی و ارتفاع. صبحهای زود پس از شبِ بارانی، بهترین کیفیت بو و صدا را دارد: بوی خاک نمخورده و برگهای جوانِ بلوط قویتر است و رودخانه زلالتر میخواند. روزهای ابری کمباد برای شنیدنِ لایههای صدایی رود نیز مناسبترند.
چطور عطر بلوط و حس فصل را به خانه بیاوریم؟
پس از بازگشت، دستهٔ کوچکی از برگهای افتادهٔ بلوط و چند شاخهٔ آویشن کوهی را روی سینی مشبک بگذارید تا آرام خشک شوند؛ مراقب باشید گونهٔ حفاظتشده برندارید. دیگ کوچک آب روی اجاق با چند برگ لور و کمی پوست مرکبات، فضایی شبیه صبحهای کوهپایه میسازد. با والکپلوِ ساده، حلقهٔ تجربه را کامل کنید.


