صفحه اصلی > آیین‌ها و فصل‌ها : رقص داس‌ها بعد از برداشت گندم؛ شبی که روستا جشن می‌گیرد

رقص داس‌ها بعد از برداشت گندم؛ شبی که روستا جشن می‌گیرد

جشن روستایی پس از برداشت گندم با رقص داس‌ها، نوازندهٔ دایره، دود کاه و نور فانوس در شبی نوستالژیک؛ بازتاب موسیقی محلی و آیین‌های جمعی.مجله خاطرات

آنچه در این مقاله میخوانید

رقص داس‌ها بعد از برداشت گندم؛ شبی که روستا جشن می‌گیرد

وقتی آخرین خوشه‌ٔ گندم درو می‌شود، «رقص داس‌ها بعد از برداشت گندم» آغاز یک شبِ متفاوت است؛ شبی که کار به جشن می‌رسد و زمین به احترام دست‌های پینه‌بسته سکوت می‌کند. در میدان کوچک ده، زیر آسمان نیمه‌تابستان، داس‌ها دیگر ابزار کار نیستند؛ نقش نمادین می‌گیرند، بر کمر می‌نشینند یا در دست می‌چرخند و هر حرکت، سلامی است به رنج روزهای بلند. من، به روایت میدانی و با نگاهی ثبت‌گر، این لحظه‌ها را مثل فریم‌های یک فیلم در ذهن نگه می‌دارم؛ جایی که نغمه‌ها به تن‌ها فرمان می‌دهند و همسایه‌ها با نگاه، ریتم می‌گیرند. این همان جایی‌ست که معنای جمعیِ شادی در دل تجربه‌ی مشترک شکل می‌گیرد؛ جایی که هم‌زمان به کار و فرهنگ ادای احترام می‌شود. برای همین، این روایت در پیِ فهمِ چیستیِ این شب است؛ از موسیقی و دایره تا دود کاه و ریتم‌های شبانه؛ چراغی مطابق با رسالت مجله خاطرات برای فهم نقش یادها در برانگیختن احساسات انسانی.

موسیقی و دایره؛ ریتمی که از کار به جشن می‌رسد

آغاز جشن معمولاً با یک ضرب ساده روی «دایره» است؛ صدایی گرم، نزدیک و بی‌پیرایه. دایره در چنین شبی نه فقط ساز، که فراخوان جمعی‌ست؛ طنینش بینی و گلو و سینه را درگیر می‌کند و بدن‌ها را از خستگیِ کار به خلسه‌ی رقص منتقل می‌سازد. ریتم‌ها ساده‌اند و تکرارشونده: تَک−بِم−بِم، تَک−تَک−بِم؛ الگوهایی که برای پاها مسیر می‌کشند و برای دست‌ها زاویه. وقتی ساز دوم اضافه می‌شود—گاهی یک قلابکِ قاشق روی کاسه یا ضربه‌ٔ کف‌دست به بدنه‌ی سطل—فضای آوازی شکل می‌گیرد. بعضی شهرها ترانه‌های کار را به جشن می‌آورند؛ دوبیتی‌هایی که نام کاه و خرمن و نسیمِ عصر را تکرار می‌کند. این پیوندِ ریتمِ کار با ریتمِ شادی، همان پلی است که «روزِ سخت» را به «شبِ نرم» وصل می‌کند. اگر می‌خواهید نمونه‌هایی از ملودی‌هایی که در حافظه‌ی جمعی مانده‌اند را مرور کنید، به صفحهٔ موسیقی‌های ماندگار سر بزنید.

دود کاه و بوی زمین؛ محرک‌های حسیِ یاد

دود ملایمِ کاه که از پشت خرمن بالا می‌رود، نه فقط نشانه‌ی پایان کار که «امضای بویاییِ شب» است. بوی خاکِ گرم، کاهِ تازه و چوب نیم‌سوخته، هوا را لایه‌لایه می‌کند و هر لایه دریچه‌ای‌ست به یاد. کودکانی که در لبه‌ی میدان دنبال نور فانوس می‌دوند، پیوند تازه‌ای با زمانه‌ی بزرگ‌ترها می‌بندند؛ همان جایی که «آیین» از دلِ تجربه‌ی مشترک معنی پیدا می‌کند. در چنین موقعیتی، حافظه به کمک حواس تقویت می‌شود؛ تصویرِ شعله‌ی کوچک، صدای دایره، لمسِ علفِ خشک و حتی مزه‌ی نمکِ عرق بر پیشانی. این نشان می‌دهد چرا ثبتِ شب‌های برداشت، فقط ثبتِ صدا یا تصویر نیست؛ یک رونوشت چندحسی از زیستِ روستاست. برای خواندن روایت‌های ادبی و تأملی درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری یادها، صفحهٔ ادبیات یاد را ببینید.

«کار که تمام شد، دل باید نفس بکشد؛ و نفسِ دل، همان آواز دایره‌ است.»

بدن‌ها چگونه می‌رقصند؛ از گام‌ها تا جَست‌های شبانه

بدن در این شب زبان دوم است. مردان با گام‌های پهن، شانه‌ها را رها و کمر را اندکی جلوتر از مرکز نگه می‌دارند؛ انگار هنوز وزن ابزار کار بر دست‌هاست. زنان دایره‌ی حرکت را نرم‌تر می‌گیرند؛ چرخ‌های کوتاه، مکث‌های ریز و بازی با روسری یا گوشه‌ی چادر که چون پرچم‌های کوچک، ضرب را نشان می‌دهد. داس‌ها اگر در دست باشند، بسته‌اند؛ نه برای نمایش خطر، بلکه به نشانه‌ی پایان سختی. حرکات گروهی غالباً بر اساس تکرار است: سه گام به جلو، یک چرخ، دستِ راست بالا، دستِ چپ به سینه. این الگو‌ها «صدای بدن» را هماهنگ می‌کند و می‌گذارد ریتم‌های شبانه از سطحِ پا به عمقِ سینه نفوذ کند.

  • الگوی گام: سه گام کوتاهِ پی‌در‌پی + مکث روی ضربِ بم.
  • الگوی دست: بالا−پایینِ نرم با تاکید روی ضربِ تَک.
  • چرخ گروهی: نیم‌دایره به سمت کُورساز، سپس بازگشت به صف.
  • تعامل با داس: نگه‌داشتنِ بسته در دستِ چپ، حرکت نمادین با دستِ راست.

آیین‌های محلی؛ از شرق تا غرب، شب‌های برداشت چه تفاوتی دارند؟

از خراسان تا گیلان و کردستان، هسته‌ی جشن یکی است: پایان کار و آغاز هم‌آوایی. اما الگوی اجرا، ساز مسلط و حرکات جمعی تفاوت‌هایی دارند که چهره‌ی محلی جشن را می‌سازند. این تفاوت‌ها، نه فاصله، که تنوع یک روایت واحدند: ستایش نان، زمین و رفاقت. اگر به دنبال مطالعه‌ی منسجم‌تر درباره‌ی این مناسک هستید، راهنمای آیین‌های محلی را مرور کنید.

منطقه ساز غالب ریتم‌های رایج ویژگی حرکت نکته‌ی فرهنگی
خراسان دایره، دهلِ سبک الگوهای تکراریِ ۲/۴ و ۶/۸ قدم‌های پهن، دست‌افشانیِ ساده پیوند پررنگ با ترانه‌های کار
گیلان دایره، سازهای ضربه‌ای محلی ریتم‌های تندِ شاد با مکث‌های کوتاه چرخ‌های نرم، همراهی با آواز گروهی هم‌آواییِ چندصدایی در بخش‌هایی از اجرا
کردستان دایره و گاه دف ریتم‌های لَنگ و پرتحرک صف‌های منظم، دست‌گرفتنِ جمعی تاکید بر هماهنگیِ گروه در چرخ

چالش‌ها و راه‌حل‌ها؛ چگونه این جشن جمعی را زنده نگه داریم؟

این آیین‌ها بی‌چالش نیستند. مکانیزه‌شدن برداشت، مهاجرت جوانان و محدودشدن زمان‌های گردهمایی، امکانِ برگزاریِ خودجوش را کم می‌کند. گاهی هم دل‌نگرانیِ امنیتی برای استفاده‌ی نمادین از داس یا مزاحمتِ صوتی، برنامه را محدود می‌کند. راه‌حل‌ها عملی‌اند: ایجاد زمان‌بندیِ محلی و اطلاع‌رسانی قبلی، انتخاب میدان‌های امن و کنترل‌شده، استفاده‌ی نمادین و بی‌خطر از ابزار (داسِ بسته یا ماکت)، دعوت از نوازندگان بومی و ضبطِ صوتی−تصویریِ اجرا برای آرشیو. مدرسه‌ی روستا می‌تواند کارگاه کوتاهِ «یادداشت‌برداریِ آیین» برگزار کند تا نسلِ کم‌سن، نقشِ ثبت‌کننده را بر عهده بگیرد. همسایه‌ها با پذیراییِ ساده—چای و نان محلی—گرمای جمع را تضمین می‌کنند.

  • نکتهٔ برجسته: پیوند کار و شادی را در قالب یک برنامهٔ کوتاه و ایمن نگه دارید.
  • نکتهٔ برجسته: ساز محوری را دایره بگذارید؛ کم‌هزینه، قابل‌حمل و هم‌آوا.
  • نکتهٔ برجسته: داستان‌گوییِ کوتاه از خاطره‌ی برداشت بین دو قطعه موسیقی.
  • نکتهٔ برجسته: ثبت چندحسی—صدا، تصویر، بوها و واژه‌ها—برای آینده.

جمع‌بندی؛ شبی که کار به حافظه‌ی جمعی بدل می‌شود

جشنِ بعد از برداشت، نمایشِ سادگیِ پرمعناست: دایره می‌نوازد، دود کاه بالا می‌رود، و داس‌ها که روز را بریدند، شب را قصه می‌کنند. این منظره، نه نوستالژیِ صرف که «نقشه‌ی راهِ هم‌بودگی» است؛ الگویی که نشان می‌دهد شادی، وقتی بر رنجِ مشترک سوار شود، به حافظه‌ٔ مشترک بدل می‌شود. اگر این روایت‌ها را کنار هم بگذاریم، کتابی نانوشته از آیین‌های کار خواهیم داشت؛ کتابی که هر صفحه‌اش به حفظ نغمه‌ها، گام‌ها و واژه‌ها کمک می‌کند. برای همین است که هر بار این شب تکرار می‌شود، «روستا» فقط جایی برای زیستن نیست؛ کارگاهی‌ست برای ساختنِ یادهایی که فردا در مجموعهٔ خاطرات ما روشن می‌ماند.

پرسش‌های متداول

چرا دایره در این جشن نقش محوری دارد؟

دایره به خاطر سادگی، دسترسی و طنینِ گرمش محوریت می‌یابد. کوک و شدت‌ضعفِ آن با کفِ دست تنظیم می‌شود و برای راه‌انداختن جمع کافی‌ست یک نفر ضربِ پایه را نگه دارد. در فضای باز روستا، صدای دایره به‌خوبی پخش می‌شود و با آواز جمعی ترکیب می‌گردد؛ همین ویژگی آن را به پلی میان ریتمِ کار و ریتمِ جشن بدل می‌کند.

استفادهٔ نمادین از داس چگونه ایمن می‌شود؟

در بسیاری از جشن‌ها، تیغهٔ داس پوشانده یا بسته نگه داشته می‌شود و نقش آن صرفاً نمادین است. می‌توان از ماکت‌های سبک یا روبان‌های رنگی بر دستهٔ داس استفاده کرد تا حرکتِ نمایشی امن‌تر شود. تعیین محدودهٔ رقص و فاصلهٔ مناسب میان رقصندگان و تماشاگران نیز به حفظ ایمنی کمک می‌کند.

چطور می‌توان این آیین را برای نسل جوان جذاب نگه داشت؟

با کوتاه‌سازی بخش‌ها، افزودن روایت‌های شفاهی کوتاه، و دعوت از جوانان برای اجرا و ضبط، آیین زنده‌تر می‌شود. ترکیب سازهای ساده با دایره، طراحی بخش‌های مشارکتی (هم‌خوانیِ یک بندِ آشنا) و به‌اشتراک‌گذاری خروجی‌ها در کانال‌های محلی، پیوند نسل‌ها را تقویت می‌کند بدون آن‌که اصلِ آیین کدر شود.

چه چیزهایی را برای ثبت کیفیِ این شب پیشنهاد می‌کنید؟

یک فهرست کوتاه تهیه کنید: ضبط‌کنندهٔ صدا، یک دوربین یا موبایل با سه‌پایه، دفترچه برای واژه‌ها و ضرب‌ها، و کیسه‌ای برای نگهداری تکه‌ای کاه به‌عنوان نشانهٔ بویایی. پس از مراسم، روایت‌ها را با زمان و مکان، نام نوازنده‌ها و ریتم‌های اجرا شده ثبت کنید تا نسخه‌ای دقیق‌تر از حافظهٔ جمعی محفوظ بماند.

نوید اسفندیاری- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
نوید اسفندیاری با دقت یک مردم‌نگار میدانی، رد اشیا، محله‌ها و لهجه‌هایی را دنبال می‌کند که حافظه جمعی ایرانیان را شکل داده‌اند. او از جزئیات زندگی قدیم می‌نویسد تا تصویری روشن و قابل اعتماد از ریشه‌ها، عادت‌ها و لحن نسل‌ها پیش روی خواننده بگذارد؛ روایتی مستند اما زنده از آنچه بودیم و هنوز در ما جاری است.
مقالات مرتبط

زمستان و نذرهای محلی؛ قصه گرمایی که در سرما ساخته می‌شد

روایتی مردم‌نگارانه از زمستان و نذرهای محلی؛ از نانوایی و قهوه‌خانه تا کرسی خانه‌های قدیمی و خوراک‌های آیینی که گرما و همدلی می‌ساختند.

جشن باران اول؛ بوی خاک خیس و نان تازه

جشن باران اول، پیوند بوی خاک خیس و نان تازه با نوستالژی ایرانی؛ روایتی از آیین‌های محلی، نقش کودکان، حافظه‌ی حسی و راه‌های زنده نگه‌داشتن این سنت.

آیین باران‌خوانی در پاییز خشک؛ آواز کاسه‌های مسی

روایتی اجتماعی از آیین باران‌خوانی در پاییز خشک؛ از آواز کاسه‌های مسی کودکان تا نقش زنان و پذیرش بزرگ‌ترها؛ پیوند امید، سنت و حافظه جمعی.

چیزی بنویسید، بماند به یادگار

پنج + هفت =