صفحه اصلی > بازی‌ها و سرگرمی‌های قدیم : فرفره کاغذی و بادهای عصرگاهی؛ اسباب‌بازی ساده‌ای که دنیا را می‌چرخاند

فرفره کاغذی و بادهای عصرگاهی؛ اسباب‌بازی ساده‌ای که دنیا را می‌چرخاند

کودک ایرانی با فرفره کاغذی در باد عصرگاهیِ کوچه‌ای با دیوار کاه‌گلی و جوی آب؛ روایتی از خاطرات محله و بازی‌های ساده.مجله خاطرات

آنچه در این مقاله میخوانید

صحنه‌ی آغاز: فرفره کاغذی در بادهای عصرگاهی محله

کنار جوی آب باریکِ کوچه، پسرکی فرفره‌ی کوچکش را رو‌به‌روی باد می‌گیرد و گوش می‌سپارد به خش‌خش کاغذ. نور نارنجیِ غروب، بر دیوارهای کاه‌گلی پخش شده و بوی خاکِ نم‌خورده از آب‌پاشی عصرانه بالا می‌آید. فرفره کاغذی و بادهای عصرگاهی، همین‌جا هم‌درس‌اند: کودک با یک پیچِ ساده‌ی سوزن ته‌گرد و یک چوب مداد، نیروی باد را می‌بیند نه در کتاب، که بر پره‌ها. این یادداشت‌ میدانی، روایتی محلی از همین لحظه‌های کوچک است؛ از حیاط‌هایی که عصرها آب می‌خورند تا پشت‌بام‌هایی که نسیم، قُبای خنکایش را در کوچه می‌تاباند. من، مثل یک انسان‌شناسِ محلی، فقط نگاه می‌کنم: الگوی تکرارشونده این است که کودک، قبل از دویدن و فریاد شادی، یک لحظه مکث می‌کند تا جهت باد را بفهمد؛ بعد، فرفره را در بهترین زاویه می‌گیرد و محله را به حرکت درمی‌آورد.

«همه چیز از چرخیدنِ اولین پره شروع می‌شود؛ بعد چشم‌ها می‌خندند و کوچه روشن‌تر می‌شود.»

بداهه‌سازی کودکانه: از دفتر مشق تا فرفره

مواد اولیه ساده‌اند: یک مربع کاغذی از تهِ دفتر مشق، سوزن ته‌گردی از ظرف خیاطی مادر، پاک‌کنِ کهنه برای فاصله‌گذاری، و یک مداد یا نیِ آب‌میوه برای محور. هر محله، روشی محلی برای محکم‌کاری دارد: در جنوب شهر، سر سوزن را با یک دکمه‌ی یدکی نگه می‌دارند؛ در شمال، از مهره‌ی پلاستیکیِ مانده از اسباب‌بازی شکسته استفاده می‌کنند. خلاقیت بداهه، قانون مشترک است: اگر کاغذ نازک باشد، دو لایه می‌کنند؛ اگر باد کم باشد، پره‌ها را باریک‌تر می‌برند. کودک، بی‌آن‌که بداند، درباره‌ی اصطکاک، تعادل و جهت‌گیری می‌آموزد. او با هر دورِ آزمایش، نسخه‌ی تازه‌ای از فرفره می‌سازد و همان‌جا با دست‌های گِلی یا گچی، اصلاح می‌کند. این آزمایشِ کوچک، تمرینی برای تبدیل کمبود به فرصت است؛ از چیزهای دمِ دست، وسیله‌ای می‌سازد که به‌خوبی کار کند.

اقتصاد خانواده و انتخاب‌ها: فرفره کاغذی دست‌ساز یا آماده؟

میان اسباب‌بازی آماده و فرفره‌ی دست‌ساز، همیشه یک حساب‌وکتاب خاموش جریان دارد. خانواده‌ها، به‌ویژه در ماه‌های شلوغ خرج، به ارزش «ساختن» فکر می‌کنند: قیمت کم، مشارکت خانوادگی، و ماندگاریِ رابطه‌ای که حول ساخت یک چیز ساده شکل می‌گیرد. خرید فرفره‌ی آماده، سریع و بی‌دردسر است؛ اما فرایند دست‌ساز، یک عصر مشترک به خانواده هدیه می‌دهد. کودکی که در ساخت مشارکت دارد، معمولاً مراقبت بیشتری از وسیله می‌کند و درباره‌ی کارکرد آن کنجکاوتر می‌شود.

معیار فرفره‌ی دست‌ساز فرفره‌ی آماده
هزینه بسیار کم؛ از مواد دم‌دست متغیر؛ وابسته به جنس و برند
یادگیری بالا؛ آشنایی با ساخت و تجربه‌ی شکست/اصلاح کمتر؛ آماده‌ی مصرف
پیوند عاطفی زیاد؛ زمان مشترک با والدین/پدربزرگ متوسط؛ خوشایند اما کوتاه‌مدت
دوام متوسط؛ قابل تعمیر و ارتقا از ضعیف تا خوب؛ معمولاً غیرقابل تعمیر

«فرفره که بخری زود می‌شکند؛ اما وقتی با هم بسازیم، اگر بشکند هم خاطره می‌شود.»

چالش اصلی امروز، نه فقط قیمت که رقابت با سرگرمی‌های دیجیتال است. راه‌حلِ عملی بسیاری از خانواده‌ها ساده است: قرار عصرگاهی هفتگی برای ساخت نسخه‌های جدید، ثبت اندازه‌ها، و مقایسه‌ی کارایی در بادهای متفاوت. همین «تکرار آگاهانه»، بازی را پایدار می‌کند.

نقش پدر، مادر و پدربزرگ: انتقال مهارت و مهر

پدرها، اغلب استاد بخش فنی‌اند: جای سوزن را نشان می‌دهند و از خطر خراش می‌گویند. مادرها در انتخاب جنس کاغذ و ایجاد تنوع رنگی مهارت دارند؛ گاهی از کاغذ کادو یا جلد دفتر استفاده می‌کنند تا پره‌ها در نور غروب بدرخشند. پدربزرگ‌ها، حافظه‌ی تکنیک‌های قدیم‌اند؛ روایت می‌کنند که زمانی فرفره را با ساقه‌ی نیشکر یا نیِ آبی می‌ساختند تا محور نرمی بدهد. عصرهای تابستان، پشت‌بام‌ها با آسمان باز و «کبوترهای پشت‌بام» شاهدِ تمرین‌اند: کودک فرفره را بالا می‌گیرد، بزرگ‌ترها زاویه‌ی درست را با دست نشان می‌دهند، و هم‌زمان از تجربه‌ی بادهای این محله حرف می‌زنند. این هم‌نشینی، درسِ صبر است: تا باد بوزد، تا پره‌ها به گردش بیفتند، و تا توازن میان فشار انگشت و آزادیِ چرخش پیدا شود.

باد، نور و حافظه حسی کودکی

فرفره، کلاس سیارِ شناختِ باد است. کودک، جهت را از لمسِ نسیم روی گونه‌اش می‌خواند، شدت را از سوتِ باریکِ میان پره‌ها، و نور غروب را از برقِ لحظه‌ای کاغذهای رنگی. در روزهای پاییز که باد خنک‌تر است، پره‌های سفت بهتر می‌چرخند؛ در تابستان، کاغذِ نازک با یک تکان ملایم راه می‌افتد. این تجربه‌ها، بخشی از «حافظه‌ی بدنی» می‌شوند؛ به قول پژوهشگران، لایه‌ای از حافظه حسی که بعدها با دیدن یک فرفره‌ی ساده، ناگهان فعال می‌شود: بوی خاک، رنگ آسمان، صدای دور اذانِ مغرب.

محله به‌مثابه کلاس درس: از کوچه تا بام

محله، شبکه‌ای از مشاهده و تقلید است. وقتی یک کودک فرفره‌اش را در کوچه می‌چرخاند، دو کودک دیگر نزدیک می‌شوند و به‌سرعت فرمِ پره‌ها را کپی می‌کنند. چند دقیقه بعد، مسابقه‌ای بی‌قرار شکل می‌گیرد: کدام فرفره در بادِ باریکِ تهِ کوچه زودتر راه می‌افتد؟ اینجا، یادگیری همگانی و کم‌هزینه اتفاق می‌افتد؛ راهروها، حیاط‌ها و پشت‌بام‌ها به آزمایشگاه‌های کوچک تبدیل می‌شوند.

وقتی از بازی‌های جمعی حرف می‌زنیم، فرفره با یک اشاره به دوران بازی‌های خیابانی و قدیمی پل می‌زند: قوانین ساده، ابزارهای دست‌ساز و لذتِ حرکت در باد. فرفره نه‌تنها سرگرم می‌کند، که ریتم محله را یادآوری می‌کند: ساعت‌هایی که کوچه زنده‌تر است و وقت‌هایی که باید راه را برای عابران باز کرد.

در این میان، کلمه‌ای که مدام تکرار می‌شود «یادگاری» است؛ همان چیزی که بعدها در مجموعه‌ی خاطرات خانوادگی جای می‌گیرد: یک پره‌ی تاخورده لای دفتر، یک سوزن با لکه‌ی رنگ، یا تصویری از دست‌های کوچک که باد را صدا می‌زنند.

جمع‌بندی: فرفره‌ای که جهانِ کوچکِ محله را می‌چرخاند

فرفره، اسباب‌بازیِ کم‌ادعا اما پُرمعناست. در میدان کوچک محله، بین جوی آب و دیوارهای گرمِ عصر، کودک با ساختن و چرخاندنِ فرفره، سه چیز می‌آموزد: فهمِ باد، لذتِ ساخت، و همکاری با بزرگ‌ترها. اقتصاد خانواده با این انتخاب، نفس تازه می‌کشد و وقت مشترکِ باکیفیت تولید می‌شود. چالش رقابت با سرگرمی‌های دیجیتال جدی است؛ اما برنامه‌ی ثابتِ عصرهای دست‌ساز، همکاری مدرسه و والدین در کارگاه‌های ساده، و ثبت نسخه‌های موفق در یک دفترچه‌ی کوچک می‌تواند تعادل را برگرداند. محله هم سهم خود را ادا می‌کند: وقتی کودکان کنار هم تجربیات‌شان را به اشتراک می‌گذارند، انسجام همسایگی تقویت می‌شود و فرفره، بهانه‌ای می‌شود برای چرخیدنِ گفتگو.

نکاتِ برجسته

  • فرفره‌ کاغذی، کلاسِ ملموسِ شناختِ باد و نور است.
  • دست‌ساز بودن، هزینه را کم و مشارکت خانوادگی را زیاد می‌کند.
  • نقش پدر/مادر/پدربزرگ، انتقال مهارت و روایت است.
  • محله، با مشاهده‌ی متقابل کودکان، به مدرسه‌ی غیررسمی تبدیل می‌شود.
  • برنامه‌ی عصرگاهیِ ساخت و آزمایش، راه‌حلِ پایدارِ رقابت با سرگرمی‌های دیجیتال است.

سوالات متداول

برای ساخت فرفره‌ی کاغذیِ ایمن، چه نکاتی را رعایت کنیم؟

از سوزن ته‌گرد با درپوش (مثل پاک‌کنِ کوچک) استفاده کنید تا نوک سوزن بیرون نماند. محور می‌تواند مداد یا نیِ ضخیم باشد تا در دستِ کودک محکم جا بگیرد. لبه‌های کاغذ را با قیچیِ تیز و تمیز ببرید و از چسب شفاف برای تقویت مرکز بهره ببرید. در کوچه، مراقب فاصله‌ی کودک با خودرو و عابران باشید و از دویدن‌های طولانی در سراشیبی‌ها پرهیز کنید.

کدام جنس کاغذ برای فرفره بهتر است؟

کاغذِ سبک اما نه خیلی نازک، بهترین نقطه‌ی تعادل را می‌دهد. کاغذ کادو یا کاغذ رنگی ۸۰ تا ۱۲۰ گرمی، انتخاب‌های خوبی‌اند. اگر باد کم است، کاغذ نازک‌تر و پره‌های باریک‌تر بهتر می‌چرخند؛ در باد شدید، کاغذ کمی ضخیم‌تر و پره‌های پهن‌تر دوام بیشتری دارند. برای دوام، مرکز را با نوار چسبِ باریک تقویت کنید.

چطور می‌توان این بازی را در برنامه‌ی خانواده پایدار کرد؟

یک عصر ثابت هفتگی بگذارید: مواد را آماده کنید، نسخه‌ی قبلی را ارزیابی کنید، و یک تغییر کوچک بدهید (مثلاً زاویه‌ی برش یا اندازه‌ی پره). نتایج را در یک برگه ثبت کنید و کنار هم مقایسه کنید. این روالِ ساده، بازی را از هیجانِ یک‌باره به عادتِ خلاق تبدیل می‌کند و گفت‌وگوهای خانوادگی را افزایش می‌دهد.

نقش محله و همسایه‌ها در این بازی چیست؟

محله، بسترِ یادگیری جمعی است. می‌توان عصرهای تابستان، یک «گوشه‌ی باد» کنار درخت یا پشت‌بام تعیین کرد تا کودکان با هم آزمایش کنند. والدین ناظر باشند و نکات ایمنی را یادآوری کنند. تبادل نسخه‌ها و ایده‌ها میان بچه‌ها، حسِ همکاری را تقویت می‌کند و محله را دوباره به فضای بازی و تجربه بدل می‌سازد.

نوید اسفندیاری- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
نوید اسفندیاری با دقت یک مردم‌نگار میدانی، رد اشیا، محله‌ها و لهجه‌هایی را دنبال می‌کند که حافظه جمعی ایرانیان را شکل داده‌اند. او از جزئیات زندگی قدیم می‌نویسد تا تصویری روشن و قابل اعتماد از ریشه‌ها، عادت‌ها و لحن نسل‌ها پیش روی خواننده بگذارد؛ روایتی مستند اما زنده از آنچه بودیم و هنوز در ما جاری است.
مقالات مرتبط

آتاری دستی؛ آغاز عصر بازی‌های جیبی و رقابت‌های برادرانه

روایتی میدانی از آتاری دستی: از صف مغازه‌های صوتی‌تصویری تا فرش پذیرایی، رقابت‌های برادرانه و قواعد نانوشته‌ای که ریتم خانه‌های ایرانی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ را عوض کرد.

جوجه‌رنگی عید؛ شادی کوچک، دنیای بزرگ کودکی

روایتی قوم‌نگارانه از جوجه‌های رنگی عید در ایران؛ از بساط دست‌فروش جلوی مدرسه تا حیاط خانه، میان شادی کودکانه، مسئولیت، مصرف‌گرایی و اخلاق حیوانات.

بادبادک‌های نئون و پارکی؛ بازگشت شادی ساده در عصر دیجیتال

بادبادک‌های نئون در غروب پارک، بهانه‌ای ساده و شهری برای ساختن خاطرات جمعی سالم با همسایه‌ها و خانواده. راهنمای اجرا، ایمنی و شادی کم‌هزینه در عصر دیجیتال.

چیزی بنویسید، بماند به یادگار

سه × چهار =