صفحه اصلی > خوراک و طعم‌های ماندگار : قطاب‌های تازه و عصرهای کرمانی؛ وقتی خانه بوی عید می‌گرفت

قطاب‌های تازه و عصرهای کرمانی؛ وقتی خانه بوی عید می‌گرفت

آشپزخانه کرمانی در عصرهای پیش از عید با قطاب تازه؛ آردپاشی روی سفره، سینی مسی و دست‌ها در حال پیچیدن خمیر؛ تصویری از نوستالژی نوروز و خاطرات قطاب کرمانی.مجله خاطرات

آنچه در این مقاله میخوانید

قطاب‌های تازه و عصرهای کرمانی؛ ورود به آشپزخانه

من، نوید اسفندیاری، اتنوگراف زندگی روزمره ایرانی، این صحنه را از نزدیک ثبت کرده‌ام: عصرِ پیش از عید در یک خانه کرمانی. درِ حیاط که بسته می‌شود، سکوت کوچه جای خود را به همهمه آشپزخانه می‌دهد؛ جایی که «قطاب‌های تازه و عصرهای کرمانی» به هم گره می‌خورند. روی سفره پارچه‌ای بزرگ، آرد مثل برف ریز می‌نشیند. الکِ ریز، وردنه‌ی چوبی، سینی مسیِ براق و یک قابلمه عمیق برای روغن‌داغ آماده‌اند. بوی هلِ ساییده و گلاب، بی‌معطلی از راه‌پله بالا می‌رود. صدای کفگیرِ سوراخ‌دار که آرام به دیگ می‌خورد، ریتمی یکنواخت می‌سازد؛ نوعی مترونوم خانگی که نشان می‌دهد کار جمعی در جریان است. از اتاق پذیرایی، زمزمه چای در قوری و خش‌خش بسته‌های پودر قند شنیده می‌شود. خانه بوی عید گرفته، اما نه از جنس شعر؛ از جنس کار دقیق دست، نظم ریزکار، و حساب‌وکتاب مواد اولیه.

«قُل‌قُل روغن که راه بیفته، قصه‌ی عید هم راه میفته.»

مادر با جمله‌ای شبیه این شروع می‌کند؛ جمله‌ای که هر سال تکرار می‌شود و به بخشی از خاطرات خانوادگی تبدیل شده است. بچه‌ها دورتر، کنار پشتی‌ها، به نوبت عینک ته‌استکانی پدربزرگ را امتحان می‌کنند و هر چند دقیقه یک‌بار برای شکار یک قطاب داغ، سرک می‌کشند.

میکروآیین‌های پخت قطاب: تقسیم کار، ابزار و ریتم بدن

آیین پخت قطاب، مجموعه‌ای از حرکات ریزاما دقیق است. آرد اول الک می‌شود؛ نه یک‌بار، که دوبار، تا هوا بخورد. خمیر که «جا» بیفتد، مادر وردنه را با فشار یکنواخت به جلو می‌برد؛ فشار از شانه به آرنج و از آرنج به کف دست‌ها منتقل می‌شود. دختر بزرگ‌تر با یک استکان لب‌نازک، دایره‌های هم‌اندازه درمی‌آورد. پُرمایه از بادام آسیاب‌شده، پودر قند و هل آماده است؛ گاهی خانواده‌ها برای صرفه، به آن کمی گردوی خردشده هم اضافه می‌کنند. دایره‌ها با نوک انگشت‌ها نیم‌ماه می‌شوند و لبه‌ها با ریتم «فِش-فِش» نیش‌دار می‌خورند تا موقع سرخ‌کردن باز نشوند. پدر، مسئول شعله و «امنیت روغن» است؛ با حوصله، دما را نگه می‌دارد تا قطاب‌ها طلایی شوند، نه سوخته. این تقسیم کار، نه از روی دستورالعمل نوشته‌شده، که از مسیر تجربه نسل‌ها شکل گرفته است؛ میکروآیینی که هم نظم می‌آورد و هم احساس مشارکت.

کودکان سهم خود را دارند: آردپاشی روی سفره تا خمیر نچسبد، شمردن قطاب‌های آماده، و مأموریت‌های کوچک به بقالی سرکوچه برای آوردن هل یا پودر قند. صداها هم بخشی از آیین‌اند: قل‌قل یکنواخت روغن، تَق‌تَق وردنه روی سطح چوبی، و خنده‌هایی که میان «مواظب انگشتت!» و «داغه، نخور!» رفت‌وآمد می‌کنند. این صحنه، نظم روزمره را قابل مشاهده می‌کند؛ از جنس کاری دسته‌جمعی که هر جزءش، معنایی فراتر از کارکرد آشپزخانه دارد.

قطاب و رفت‌وآمدهای نوروزی: تعارف، عیدی‌بردن و همسایگی

وقتی نخستین سری قطاب‌ها از دیگ بیرون می‌آید و در برفِ پودر قند می‌غلتد، همسایگی یادش می‌افتد که باید عیدی ببرد. سینیِ رویی با دستمال پارچه‌ای گلدار پوشانده می‌شود و چند قطاب گرم در کنار دو استکان چای دربسته راهی خانهٔ خاله یا عمه می‌شود. در کرمان، این رفت‌وآمد، شبکه‌ای نامرئی از بده‌بستان عاطفی می‌سازد؛ رفت‌وآمدی که هم خبرها را جابه‌جا می‌کند و هم طعم‌ها را. درِ خانه‌ها نیمه‌باز، «سلام دم در» کوتاه، و تعارف‌ها طولانی. جمله‌های ثابت: «دست‌تون درد نکنه، زحمت کشیدین» و پاسخ: «زحمتی نیست، تازه‌اشو بخورین.»

در چنین فضاهایی، ادبیات تعارف و نشستن کنار سفره هم شکل می‌گیرد؛ ادبیاتی که با آداب نوروزی گره خورده است. برای مرور گسترده‌تر این الگوها و تفاوت‌های محلی، نگاه کنید به پیوند آیین‌های خوراکی و سفره‌های محلی. این رفت‌وآمدها، در عمل، قطاب را از یک شیرینی خانگی به «واحد سنجش صمیمیت» تبدیل می‌کنند: تعداد قطاب‌هایی که می‌برید، اندازه صمیمیت‌تان را نشان نمی‌دهد؛ اما نحوه پیچیدن، گرمای دست و زمان‌بندی رساندنِ گرمِ آن‌ها، نشانه‌های مهمی از رابطه‌اند.

محله‌ها، طبقات و سلیقه‌ها: قطاب به‌مثابه نشانهٔ سبک زندگی

در اطراف بازار گنجعلی‌خان، خانه‌هایی هستند که قطاب‌شان کوچک‌تر و منظم‌تر است؛ نشانه‌ای از مهارت قدیمی و ابزار دقیق‌تر. در محله‌های حاشیه‌نشین‌تر، قطاب‌ها کمی درشت‌تر و فشرده‌ترند؛ نتیجه صرفه‌جویی در روغن یا افزودن بادام کمتر. خانواده‌هایی که دسترسی به روغن حیوانی دارند، عطر عمیق‌تری می‌سازند؛ دیگران با روغن نباتیِ تازه، بافتی سبک‌تر به دست می‌دهند. در برخی خانواده‌ها، هل پررنگ‌تر است و گلاب کمتر؛ در برخی دیگر، برعکس. این تفاوت‌ها، صرفاً سلیقه نیست؛ نشانه‌ای از امکان اقتصادی، دسترسی به بازار و عادت‌های بین‌نسلی است.

در گفت‌وگوها هم این لایه‌ها دیده می‌شود. یکی می‌گوید: «قطاب باید ریزباشه تا توی دهن آب بشه.» دیگری تأکید می‌کند: «نه، درشتِ پوک بهتره، دو تا که برداری، یکی خودش خورد می‌شه توی چای.» این داوری‌ها، به ظاهر فنی، اما در جهانِ خاطرات خانوادگی ریشه دارند؛ هرکس، قطابِ معیارش همان است که در کودکی در خانه‌اش مرسوم بوده. اینجاست که قطاب به نشانه‌ای از «خانه» تبدیل می‌شود؛ خانه‌ای که طعم دارد، ریتم دارد و دمای خاص خودش را نگه می‌دارد.

خوراکی‌های عید به‌عنوان آرشیو زنده خاطرات

وقتی درباره خوراکی‌های عید حرف می‌زنیم، درواقع از یک آرشیو زنده صحبت می‌کنیم: شبکه‌ای از طعم‌ها که نه در یخچال، که در حافظه جمعی نگهداری می‌شوند. قطاب، مثل سبزه و بوی سپیدارِ حیاط، پرونده‌ای فعال در این آرشیو است. هر بار که بازمی‌گردد، تکه‌ای از گذشته را احضار می‌کند و آن را با امروز پیوند می‌زند. برای مرور این پیوستار، نگاه به مفهوم خاطرات کمک می‌کند تا بفهمیم چرا یک لقمه شیرینی می‌تواند در حکم نشانه بازگشت به خانه باشد.

خانگی، قنادی یا صنعتی؟ مقایسه‌ سه تجربهٔ قطاب

در میدان عمل، سه تجربه از قطاب رایج است: خانگی، قنادی‌های محلی، و نمونه‌های صنعتی بسته‌بندی‌شده. تفاوت‌شان فقط در کیفیت نیست؛ در نسبت‌شان با مناسک خانوادگی و حافظه نیز هست. جدول زیر، تفاوت‌ها را خلاصه می‌کند:

ویژگی خانگی قنادی محلی صنعتی/بسته‌بندی
بافت پوکِ نامنظم، لبه‌های دستی یکنواخت و تُرد یکنواخت اما گاهی خشک‌تر
عطر هل و گلاب تازه، روغن کمتر اکسیدشده متعادل و استاندارد ملایم‌تر برای ماندگاری
اندازه و شکل متفاوت و شخصی یکسان و قالبی یکسان و صنعتی
ماندگاری کمتر؛ برای مصرف فوری متوسط بیشتر؛ مناسب سفر
نسبت با خاطره پررنگ؛ مشارکت جمعی در پخت متوسط؛ خاطرهٔ خرید عید ضعیف‌تر؛ بیشتر یادبود سوغات
کارکرد اجتماعی تقویت روابط خانوادگی و همسایگی آماده‌سازی سریع پذیرایی هدیهٔ راه‌دست و دوربرد

هیچ‌کدام به‌تنهایی «بهتر» نیستند؛ هر کدام پاسخ به یک نیاز است. اما اگر محور، ساختنِ خاطرهٔ مشترک باشد، نسخه خانگی همچنان دست بالا را دارد؛ چون مشارکت، زمان و گفت‌وگو را به خود اضافه می‌کند.

امروز: قطاب صنعتی، سوغاتی فرودگاه و بسته‌بندی‌های تازه

سال‌های اخیر، قطاب در ویترین فرودگاه و فروشگاه‌های بین‌راهی با بسته‌بندی‌های محکم و هویت بصری تازه نشسته است. برای مسافرِ کم‌وقت، این بسته‌ها نقش «یادآور» دارند: چیزی از کرمان همراه ببرد، ولو این‌که بوی هلِ آن، به قدرتِ نسخه خانگی نباشد. فروشگاه‌های تخصصی سوغات، روی «استانداردشدن اندازه و مزه» سرمایه‌گذاری کرده‌اند؛ تا هر جعبه، تجربه‌ای پیش‌بینی‌پذیر بدهد. این پیش‌بینی‌پذیری، مزیتی برای سفر است، اما بخشی از شگفتیِ عصرهای خانگی را کم می‌کند؛ همان شگفتیِ «این بار، هلش بیشتر شده» یا «امروز لبه‌هاش قشنگ‌تر درآمده». اگر دنبال مرور گسترده‌تر طعم‌های نوروزی هستید، مطلب خوراکی‌های ماندگار عید تصویر خوبی از پیوست طعم‌ها به دست می‌دهد.

چالش‌ها و راه‌حل‌ها

  • چالش زمان: خانواده‌های شهری زمان کمتر برای پخت جمعی دارند. راه‌حل: «نیمه‌خانگی»؛ خرید خمیر آماده، اما پرکردن و سرخ‌کردن در خانه برای حفظ مشارکت.

  • چالش سلامت: نگرانی از روغنِ سرخ‌کردنی. راه‌حل: مدیریت دما، استفاده از روغن تازه و دفعات کمِ سرخ‌کردن، یا پخت در مقدار کمِ روغنِ عمیق و تعویض به‌موقع.

  • چالش مهارت: پیچ‌زدن لبه‌ها و یکنواختی اندازه. راه‌حل: تمرین جمعی، الگو گرفتن از سالمندان خانواده، و استفاده از کاتر یکسان.

  • چالش دسترسی به مواد باکیفیت: هلِ تازه و بادام خوب. راه‌حل: خرید گروهی از فروشنده‌های معتبر بازار و نگهداری درست در ظروف دربسته.

نکات مهم و برجسته

  • قطاب خانگی بیش از مزه، مناسک می‌سازد؛ از تقسیم کار تا شوخی‌های حین کار.

  • تفاوت‌های محله‌ای و طبقاتی در اندازه، عطر و بافت، روایتگر منابع در دسترس و سلیقه‌های خانوادگی است.

  • در شبکهٔ تعارف نوروزی، قطاب واحدی برای سنجش نزدیکی روابط می‌شود.

  • محصولات صنعتی، حافظهٔ سفر را تقویت می‌کنند، اما مشارکت خانگی را کمتر دارند.

پرسش‌های متداول

چرا قطاب کرمانی با قطاب برخی شهرها متفاوت است؟

تفاوت در نسبت بادام، هل و گلاب، شیوهٔ سرخ‌کردن و اندازهٔ قطاب‌هاست. در کرمان، معمولاً عطر هل پررنگ‌تر و پیچ لبه‌ها ظریف‌تر است. دسترسی به مواد اولیهٔ خاص بازارهای محلی و عادت‌های خانوادگی نیز بر بافت و طعم اثر می‌گذارد. به‌علاوه، ریتم پختِ دسته‌جمعی در خانه‌ها، به مزهٔ نهایی شخصیت می‌دهد؛ چیزی که در نسخه‌های صنعتی کمتر دیده می‌شود.

برای پخت خانگی سالم‌تر چه کنیم؟

مدیریت دما کلیدی است: نه آن‌قدر داغ که بیرون بسوزد و داخل خام بماند، نه آن‌قدر سرد که روغن جذب کند. از روغن تازه استفاده کنید و آن را تکراری مصرف نکنید. قطاب‌ها را پس از سرخ‌کردن روی دستمالِ جاذب بگذارید. نسبت پرمایه را کنترل کنید تا سرخ‌کردن کوتاه‌تر شود. نسخهٔ «نیمه‌خانگی» با سرخ‌کردن کم‌تعداد در چند نوبت نیز کمک‌کننده است.

قطاب در دید و بازدید نوروزی چه نقشی دارد؟

قطاب بهانهٔ تعارف است؛ بهانهٔ سلام‌های کوتاه پشت در و گفت‌وگوهای بلند دورِ سفره. بردنِ چند قطاب تازه برای خاله، عمه یا همسایه، نوعی سرمایهٔ نمادین می‌سازد: «به یاد شما بودیم.» این عمل، شبکهٔ اعتماد را تقویت می‌کند و به خاطرات مشترکِ خانواده‌ها لایه‌ای از عطر و گرما می‌افزاید. در هر رفت‌وآمد، طعم و خبر با هم جابه‌جا می‌شوند.

چطور قطاب خانگی را برای سوغات آماده کنیم؟

قطاب‌های هم‌اندازه و کمی سفت‌تر انتخاب کنید تا در مسیر نشکند. پس از خنک‌شدن کامل، در ظرف دربستۀ تمیز با لایه‌ای پارچۀ نازک یا کاغذ روغنی بچینید. مقدار پودر قند را کنترل کنید تا در جعبه گلوله نشود. اگر مسیر طولانی است، نسخهٔ قنادی با ماندگاری بیشتر، انتخاب عملی‌تری است، و نسخهٔ خانگی را برای پذیراییِ داخل خانه نگه دارید.

آیا قطاب صنعتی می‌تواند خاطره‌ساز باشد؟

بله؛ خاطره فقط محصولِ مزه نیست، محصول موقعیت است. قطاب صنعتی در فرودگاه یا سفر، علامتِ «یادِ شما»ست؛ در قاب دوری و نزدیکی، کارکرد دارد. اما اگر هدف ساختن خاطرهٔ مشترک درون خانواده است، نسخهٔ خانگی با مشارکت جمعی، اثر عمیق‌تری می‌گذارد. بهترین سناریو، ترکیب این دو است: هدیهٔ صنعتی برای راه، پخت خانگی برای خانه.

جمع‌بندی: قطاب و حافظهٔ جمعیِ خانه

قطابِ کرمانی، فقط یک شیرینی نیست؛ نظمِ روزمره، رابطهٔ خانوادگی و حافظهٔ محله را به هم گره می‌زند. در عصرهای پیش از عید، ریتمِ وردنه و قل‌قل روغن، زمینه‌ای می‌سازد تا گفتگو و شوخی جریان یابد و «کارِ مشترک» معنا پیدا کند. وقتی قطاب، از خانه راهی همسایه و خویشاوند می‌شود، درواقع نشانه‌ای از بازگشت به خود و خانه را حمل می‌کند؛ نشانه‌ای که با هر لقمه، بخشی از گذشته را فعال می‌کند. حتی نسخه‌های صنعتی، اگرچه از مناسک دورترند، اما در نقش یادآور عمل می‌کنند. نسبت قطاب و حافظهٔ جمعی، نسبتِ مزه و معاشرت است؛ تا زمانی که این دو کنار هم باشند، خانه بوی عید خواهد گرفت.

نوید اسفندیاری- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
نوید اسفندیاری با دقت یک مردم‌نگار میدانی، رد اشیا، محله‌ها و لهجه‌هایی را دنبال می‌کند که حافظه جمعی ایرانیان را شکل داده‌اند. او از جزئیات زندگی قدیم می‌نویسد تا تصویری روشن و قابل اعتماد از ریشه‌ها، عادت‌ها و لحن نسل‌ها پیش روی خواننده بگذارد؛ روایتی مستند اما زنده از آنچه بودیم و هنوز در ما جاری است.
مقالات مرتبط

کشک داغ روی نان خشک؛ غذای فقیرانه‌ای که ثروت خاطره شد

روایتی میدانی از کشک داغ روی نان خشک؛ غذایی ساده که در حیاط‌های گِلی و پشت‌بام‌های روستا، به ثروت عاطفی و خاطرات مشترک خانواده‌ها تبدیل می‌شود.

آب‌نبات هل‌دار بجنورد؛ شیرینی ساده‌ی کودکی‌های بی‌فیلتر

آب‌نبات هل‌دار بجنورد، طعم ساده و صمیمی کودکی‌های ایرانی؛ روایتی از ریشه‌های محلی، پیوند با چای، خاطرات مدرسه و دستور خانگی برای امروز.

بخار شله‌زرد و بوی گلاب؛ نذری صمیمیت در کوچه‌های قدیم

وقتی بخار شله‌زرد نذری با بوی گلاب و دارچین در کوچه می‌پیچد، خاطرات محله بیدار می‌شود؛ ظرف‌های گل‌سرخی، هم‌کاری همسایه‌ها و صمیمیتی که از دل نذر می‌جوشد.

چیزی بنویسید، بماند به یادگار

دوازده − 9 =