صفحه اصلی > نغمه‌ها و لهجه‌ها : لالایی بلوچ؛ صدایی کشیده، گرم و شنی که شب‌های طولانی جنوب را کوتاه می‌کرد

لالایی بلوچ؛ صدایی کشیده، گرم و شنی که شب‌های طولانی جنوب را کوتاه می‌کرد

اتاق ساده بلوچ با حصیر، پنکه سقفی و مادر در لباس بلوچی در حال خواندن لالایی؛ نغمه‌های محلی جنوب و حافظه شنیداری کودک.مجله خاطرات

آنچه در این مقاله میخوانید

لالایی بلوچ؛ صدایی کشیده، گرم و شنی که شب‌های طولانی جنوب را کوتاه می‌کرد

تصویر را از اتاقی ساده در جنوب‌شرق ایران آغاز کنید: حصیرهای پهن‌شده روی زمین، رختخواب‌های سبک با ملحفه‌های نخی، و پنکهٔ سقفی که با ریتمی یکنواخت می‌چرخد. باد گرمِ شب از پنجره‌ٔ نیمه‌باز می‌وزد و بوی حصیرِ نخل را در فضا می‌پراکند. مادر بلوچ، با لباسی رنگین و نقش‌دار، کودک را در آغوش می‌گیرد و «لالایی بلوچی» را کشیده و نرم می‌خواند. در پس‌زمینه، صدای سگ‌های دور، خش‌خش باد در کوچهٔ خاکی، و عبور موتوری در خیابان باریک محله، لایه‌ای از واقعیت را بر روی این نغمه می‌نشاند. این هم‌نشینیِ صداها، هستهٔ «حافظهٔ شنیداری کودک» را شکل می‌دهد؛ جایی که لالایی نه فقط موسیقی، که نقشهٔ عاطفیِ شب‌های گرم جنوب می‌شود. در چنین صحنه‌ای، یک واژه می‌درخشد: خاطرات؛ چیزی که از آغوش و آوا زاده می‌شود و سال‌ها بعد به‌صورت بویی، آهنگی یا نسیمی ناگهانی بازمی‌گردد.

جنس صدا و کشش واژه‌ها؛ از نگاه نوید اسفندیاری

از نگاه نوید اسفندیاری، قدرت لالایی بلوچی در «کشش» است؛ کششِ واکه‌ها، کششِ نفس، و کششِ لحظه. واژه‌ها اغلب روی نت‌های کشیده سوار می‌شوند؛ الف‌ها و اوها مثل ریسمان‌هایی که از گلو به فضا رها می‌شوند، طول می‌گیرند و اتاق را می‌پوشانند. این کشش، با تکان‌های آرامِ بدن مادر هم‌آهنگ می‌شود؛ هر تاب‌خوردن، یک خطِ ملودیک را کامل می‌کند. تکرار در این لالایی‌ها به‌جای یکنواختی، نقش آرام‌ساز دارد؛ حلقه‌ای که کودک را از لبهٔ بیداری به پناه خواب می‌برد. در پس‌زمینه، صداهای محله—پارس سگ‌ها، سوت باد لابه‌لای بندِ پرده، و غرش دورِ موتور—نه مزاحم، که قابِ واقعیت‌اند؛ لالایی در مقابل این بافت صوتی، «چهره» پیدا می‌کند، مثل نقطهٔ نور در شبی گرم. زبان و لهجهٔ بلوچ، با حروف سایشی و نوک‌زبانی‌اش، گرمای آوا را بیشتر می‌کند؛ جایی که هر هجای نرم، دستی می‌شود بر پیشانیِ تب‌دارِ کودک. این‌گونه، «جنس صدا» صرفاً کیفیتی موسیقایی نیست؛ کیفیتی زیست‌حسی است که دما، بو و لمس را نیز به همراه می‌آورد.

مضمون‌های رایج در لالایی بلوچی و پیوندشان با اقلیم

لالایی‌های بلوچی اغلب از «اندک و بسیار» می‌گویند: ترس‌های کوچکِ شبانه و امیدهای بزرگِ فردا. مضمون‌هایی چون کم‌مایگیِ سفره، بیان خستگی پدرِ کارگر، و نگرانی از فقر، با تمنای خوش‌سرنوشت شدنِ کودک درهم می‌تند. مادر در لابه‌لای نغمه، از مکان‌ها نام می‌برد: نامِ روستا، کوه، بیابان، یا مسیرِ بادهای ۱۲۰روزه؛ جغرافیا در متن آواز حضور دارد. اقلیمِ گرم و شنی، استعاره‌ها را شکل می‌دهد: کودک «نسیمِ خنکِ سحر» است؛ خواب «سایهٔ نخل» است؛ آینده «آبِ رسیده به لبِ قنات» است. به‌این‌ترتیب، نغمه، نقشهٔ ذهنیِ اقلیم را در خود حمل می‌کند و هر بار که تکرار می‌شود، راه‌های شنیداریِ تازه‌ای در مغز کودک می‌سازد. امید و بیم، مثل گرما و باد، همزیست‌اند: اگرچه فقر سایه می‌اندازد، اما آرزو مثل ستارهٔ صبحگاه از پسِ گرما سر برمی‌آورد. این مضمون‌ها، بی‌آنکه ادعای شعر رسمی داشته باشند، شعرِ زیستهٔ جنوب‌اند؛ گزیده، زمینی و صادق. و همین صداقت، حافظهٔ شنیداری کودک را به شواهد ملموسِ زندگی پیوند می‌دهد.

بدن، نفس و تماس؛ زیست‌حسیِ لالایی

لالایی بلوچی فقط «شنیدنی» نیست؛ تجربه‌ای تمام‌قد است. بدنِ مادر—گرمای پوست، بوی لباسِ نخی، تپشِ آرام سینه—با ریتم آواز هم‌زمان می‌شود. نوید اسفندیاری بر این هم‌زمانی تأکید می‌کند: هم‌گام شدنِ تکان‌های ملایم با ضربانِ قلبِ کودک، نوعی تنظیمِ عاطفی می‌سازد؛ کودک با هر کششِ واژه، آهسته در دامنهٔ خواب فرو می‌رود. تماسِ پوست با پارچهٔ ملحفه، صدای نرمِ سایش، و حرکت آرامِ هوا از پنجره، لایه‌های حسی دیگری‌اند که به نغمه دوخته می‌شوند. بوهای اتاق—بوی حصیر نخل، خاک گرم، و اندکی عطرِ روغنِ موی مادر—به تثبیت حافظه کمک می‌کنند؛ هرگاه این بوها در آینده تکرار شوند، دروازهٔ همان نغمه‌ها باز می‌شود. در چنین بستری، «تکرار» نه عادت، که تکنیک است؛ ترفندی برای هم‌کوک کردنِ نفسِ مادر و کودک. وقتی مادر نفس را می‌کشد تا هجایی را بکشد، کودک نیز ناخواسته الگوی تنفس را تقلید می‌کند. این کپی‌برداریِ زیستی، همان پلی است که از موسیقی به آرامش می‌رسد.

از حیاط‌های جنوب تا آپارتمان‌ها؛ مهاجرت، گوشی‌های هوشمند و تغییر بافت صوتی

امروز بسیاری از خانواده‌های بلوچ به شهرها مهاجرت کرده‌اند؛ از خانه‌های حیاط‌دار به آپارتمان‌های کوچک، از بادِ آزاد به پنجره‌های دوجداره. با این جابه‌جایی، «بافتِ صوتیِ شب» تغییر می‌کند: جای پارس دورِ سگ‌ها را صدای آسانسور می‌گیرد، به‌جای بادِ کویر، هومِ یکنواختِ کولر می‌نشیند. گوشی‌های هوشمند و اسپیکرها، لالایی‌های آماده را تا کنار گهواره می‌آورند؛ راحت، بی‌زحمت، و همیشه در دسترس. این دسترسی، نعمت است؛ اما چیزی هم کم می‌شود: بدنِ آوازخوان. در آپارتمان، همسایه‌ها و قوانینِ سکوت، شدتِ صدا را محدود می‌کند؛ مادر می‌ترسد بلند بخواند. لالایی، از یک تجربهٔ مشترکِ زیست‌حسی، به «فایل صوتی» فروکاسته می‌شود. البته این فناوری فرصت نیز هست: ضبطِ نغمه‌های محلی جنوب، آموزشِ لالایی‌های بلوچی به نسل تازه، و به‌اشتراک‌گذاری میان اقوام. چالش، یافتن تعادلی هوشمندانه است؛ طوری که فناوری یارِ صدا شود، نه جایگزینِ آن. آنگاه «حافظهٔ شنیداری کودک» همچنان از تنفس و نوازش نیرو می‌گیرد، نه فقط از باندِ اسپیکر.

از مادر تا اسپیکر؛ چه چیزهایی در ترجمهٔ نغمه‌ها از دست می‌رود؟

وقتی لالایی، از دهانِ مادر به اسپیکر ترجمه می‌شود، کیفیت‌های ظریفی رنگ می‌بازند. صدای زنده، می‌تواند با تکانِ ناگهانیِ کودک اوج بگیرد یا فرود بیاید؛ فایلِ آماده چنین انعطافی ندارد. بو، گرما و تماس از میان می‌رود؛ فضا از سه‌بعدِ حسی، به یک‌بُعدِ شنیداری تقلیل می‌یابد. علاوه‌براین، «دیالوگِ ناگفته»—آن آوای نیمه‌زمزمه که مادر به‌تناسبِ چرخشِ بدنِ کودک تغییرش می‌دهد—در نسخهٔ ضبط‌شده خاموش می‌شود. به‌جای جدولِ رسمی، نکته‌ها را رو‌به‌رو ببینیم:

لالایی در آغوش مادر

  • انطباق لحظه‌ای با حالِ کودک؛ افزایش یا کاهش کششِ واژه‌ها.
  • حس‌های هم‌زمان: بوی حصیر، گرمای بدن، تماسِ پارچه.
  • باهم‌تنفسی؛ ریتمِ طبیعیِ نفس‌ها به خواب کمک می‌کند.
  • بافتِ محله به‌عنوان پس‌زمینهٔ آشنا؛ تقویتِ حافظهٔ زمینه‌ای.

لالایی از اسپیکر

  • کیفیت صوتی ثابت و یکنواخت؛ بی‌تطابق با واکنش‌های کودک.
  • فقدان تماس و بو؛ کاهش عمقِ تجربهٔ حسی.
  • تکیهٔ صرف بر صدا؛ حذفِ «لمسِ آرامش» از روند خواب.
  • بافتِ آپارتمان با صداهای تکنولوژیک؛ حافظهٔ شنیداری کودک کم‌رمق‌تر می‌شود.

این‌ها به معنای نفیِ فناوری نیست. مسئله، «چگونگیِ استفاده» است: اگر والدین هم‌زمان دست بر سینهٔ کودک بگذارند، نفسِ خود را با نغمه هماهنگ کنند، و نور را کم کنند، فایلِ صوتی نیز می‌تواند کارآمدتر شود. اما جانِ لالایی، همچنان در کششِ زندهٔ واژه‌ها و حضورِ بدن است.

چالش‌ها، راه‌حل‌ها و نکات برجسته

چالش‌ها

  • کاهش «یادگیری سینه‌به‌سینه» به‌دلیل مهاجرت و سبک زندگیِ شتابان.
  • ترس از مزاحمت برای همسایه‌ها؛ فروکاستن لالایی به زمزمه‌های بسیار ضعیف یا فایلِ آماده.
  • کمبود منابع آموزشی قابل‌اعتماد دربارهٔ لالایی بلوچی برای والدین جوان.

راه‌حل‌های عملی

  • ایجاد «کتابچهٔ نغمهٔ خانگی»: چند مصرع ساده و تکرارشونده را با واژه‌های بومی ثبت کنید، حتی اگر صدای‌تان حرفه‌ای نیست.
  • ترکیبِ فناوری و تماس: هم‌زمان با پخش لالایی، دست را بر پشتِ کودک بگذارید و ریتمِ نفس را هماهنگ کنید.
  • ضبط خانگی از صدای مادربزرگ‌ها و خاله‌ها؛ آرشیوی شخصی از لالایی‌های خانوادگی بسازید.
  • استفاده از ظرفیتِ فرهنگی محلی و ثبتِ نغمه‌ها در پلتفرم‌هایی که به صداها و لهجه‌های محلی بها می‌دهند.

نکات برجسته

  • کششِ واکه‌ها در لالایی بلوچی، تکنیکِ آرام‌سازی است نه صرفاً سبکِ آوازی.
  • پس‌زمینهٔ صوتیِ محله، قابِ حافظه را می‌سازد؛ حذفِ کاملِ آن، تجربه را تخت می‌کند.
  • بدنِ آوازخوان بخشی از پیام است؛ تماس و بو، معنا را کامل می‌کنند.
  • فناوری را یاری‌گر کنید: هم‌تنفسی و تماس را با پخشِ فایل ترکیب کنید.

پرسش‌های متداول

چرا «لالایی بلوچی» برای حافظهٔ شنیداری کودک اهمیت ویژه دارد؟

زیرا بافت صوتیِ آن با اقلیم و زندگی روزمرهٔ جنوب‌شرق ایران گره خورده است. کودک تنها صدا نمی‌شنود؛ بادِ شب، بوی حصیر و ریتمِ پنکه را هم می‌آموزد. این هم‌نشینیِ حس‌ها، مسیرهای عصبیِ پایدارتری ایجاد می‌کند. به‌همین دلیل، سال‌ها بعد شنیدنِ آوایی مشابه می‌تواند آرامشِ آشنا را برگرداند. در واقع، لالایی بلوچی نقشهٔ عاطفیِ خانه را در ذهن کودک ترسیم می‌کند.

اگر والدین نتوانند با صدای بلند بخوانند، چه کنند؟

بلندخوانی شرطِ کافی نیست. آرام‌خوانی همراه با تماسِ ملایمِ دست بر پشتِ کودک، هم‌تنفسیِ آهسته و کم‌کردنِ نور، می‌تواند اثر لالایی را حفظ کند. می‌توان از فایل‌های باکیفیت استفاده کرد، اما بهتر است والدین هم‌زمان زمزمهٔ کوتاهی را اضافه کنند تا کودک حس کند صدا «از نزدیک» می‌آید، نه فقط از اسپیکر.

آیا استفاده از فایل‌های آمادهٔ لالایی به فرهنگِ محلی آسیب می‌زند؟

نه لزوماً. اگر فایل‌ها از منابع معتبر و با احترام به زبان و لهجهٔ بلوچ تولید شده باشند، می‌توانند ابزارِ یادگیری و حفظ باشند. آسیب زمانی رخ می‌دهد که جایگزین کاملِ صدای زنده شوند و تماس، بو و هم‌تنفسی حذف گردد. ترکیبِ آگاهانهٔ فناوری با تجربهٔ بدنی، راهِ میانه و پربازده است.

چگونه می‌توان لالایی‌های خانوادگی را ثبت و منتقل کرد؟

یک آرشیو شخصی بسازید: صدای مادربزرگ یا خاله را با گوشی ضبط کنید، کلماتِ کلیدی و معانی‌شان را بنویسید و تاریخ و مکان را ثبت کنید. سپس نسخه‌ای از آن را برای اعضای خانواده و دوستان بفرستید. این کار، علاوه‌بر حفظِ نغمه، احساس تعلق و پیوند خویشاوندی را هم تقویت می‌کند.

چه عناصری در لالایی بلوچی بیشترین نقش را در آرام‌سازی دارند؟

کششِ واکه‌ها، تکرارِ آرام، ریتمِ یکنواختِ پنکه یا تکانِ دست، و هم‌زمانیِ نفسِ مادر با تکانِ بدنِ کودک. افزودنِ عناصر محیطیِ آشنا—مثل خاموش‌کردن چراغ‌های تند، بازگذاشتنِ اندکِ پنجره برای جریانِ هوا—می‌تواند اثر را بیشتر کند. جزئیات کوچک، مثل بوی ملحفهٔ نخی، در حافظهٔ کودک بزرگ می‌شوند.

لالایی بلوچی، پلی است میان گرمای خانه و پهنهٔ شن و باد. اگرچه امروز مهاجرت و آپارتمان‌نشینی بافتِ صوتیِ شب را دگرگون کرده، اما با کمی دقت می‌توان جوهرهٔ این نغمه‌ها را نگه داشت: کششِ صدا، تماسِ نزدیک، و احترام به لهجه و اقلیم. این روایتِ شنیداری، نه‌تنها کودک را آرام می‌کند، که پیوندِ او را با ریشه‌ها مستحکم می‌سازد. برای ثبت و تداومِ چنین روایت‌هایی، مجله خاطرات فضایی است برای گردآوری و اندیشیدن به آنچه صدا را به یاد بدل می‌کند؛ از بلوچ تا دیگر نواحی ایران.

نوید اسفندیاری- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
نوید اسفندیاری با دقت یک مردم‌نگار میدانی، رد اشیا، محله‌ها و لهجه‌هایی را دنبال می‌کند که حافظه جمعی ایرانیان را شکل داده‌اند. او از جزئیات زندگی قدیم می‌نویسد تا تصویری روشن و قابل اعتماد از ریشه‌ها، عادت‌ها و لحن نسل‌ها پیش روی خواننده بگذارد؛ روایتی مستند اما زنده از آنچه بودیم و هنوز در ما جاری است.
مقالات مرتبط

آواز «سحری» در کوچه‌های خراسان؛ صدایی که سحرهای رمضان را بیدار می‌کرد

روایتی اتنوگرافیک از نغمه سحری در کوچه‌های خراسان؛ لهجه خراسانی، ریتم محله و حافظه شنیداری رمضان، از سحرهای دیروز تا امروزِ اپلیکیشن‌ها.

نوحه‌خوانی نوجوانان در محرم محله؛ صداهای در حال تغییر که سوز محلی داشتند

روایتی میدانی از نوحه‌خوانی نوجوانان در محرم محله؛ صدای دورگه، سوز نوحه محلی و پژواک کوچه. نقش میکروفن، نوار و موبایل در شکل‌دهی سبک‌ها.

لهجه‌هایی که ما را ساختند؛ روایت زبان، هویت و خاطره در شهرهای ایران

گزارشی انسان‌شناختی از نوید اسفندیاری درباره لهجه‌هایی که ما را ساختند؛ این‌که چگونه گویش‌های محلی در شهرهای ایران هویت، روابط و خاطرات جمعی را شکل می‌دهند و راه‌های پاسداری از آن‌ها.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
همراه این گفتگو بمان
خبرم کن از
guest
0 نظرات
بیشترین رأی
تازه‌ترین قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x