صفحه اصلی > نغمه‌ها و لهجه‌ها : آواز «سحری» در کوچه‌های خراسان؛ صدایی که سحرهای رمضان را بیدار می‌کرد

آواز «سحری» در کوچه‌های خراسان؛ صدایی که سحرهای رمضان را بیدار می‌کرد

کوچه نیمه‌تاریک خراسان در سحر رمضان با مردی که نغمه سحری را با لهجه خراسانی می‌خواند؛ بخار نفس، نور پنجره‌ها و بوی چای و نان تازه؛ حافظه شنیداری رمضان.مجله خاطرات

آنچه در این مقاله میخوانید

سحر خنک خراسان؛ نغمه‌ سحری در کوچه‌ های نیمه‌ تاریک

سحرهای رمضان در خراسان با نَفَس‌ های بخاردار و کوچه‌ های خاکی یا آسفالتِ نیمه‌ تاریک آغاز می‌ شد؛ جایی که «نغمه‌ سحری» با «لهجه‌ خراسانی» مثل نخ نازکی از نور، خانه‌ ها را به هم می‌ دوخت. من، نوید اسفندیاری، به‌ عنوان اتنوگراف، بارها کنار دیوارهای کاه‌گلی و آجرهای نم‌ خورده ایستاده‌ ام و شنیده‌ ام که چگونه یک صدا، هنوز پیش از اذان و روشن‌ شدن کامل آسمان، محله را بیدار می‌ کند. مردی با کُلاه نمدی یا شال ساده، آرامِ آرام در کوچه قدم می‌ زد و آوازش در کشش‌ های طولانی، شُسته‌ و رها می‌ شد: «بیدار شین اهلِ روزه… سحر شد، سحر شد». چراغ‌ های زردِ پشت‌ پنجره‌ ها چشمک می‌ زد، درِ حیاط‌ ها نیمه‌ باز می‌ ماند و بوی چایِ تازه‌ دم و نانِ داغ، صدای او را بدرقه می‌ کرد.

کششِ صدا و واژگان: یک خوانش اتنوگرافیک

در نغمه‌ سحریِ خراسان، کشش‌ های آوایی بر پایانِ هر مصرع می‌ نشیند؛ جایی که خواننده با یک ویبراسیونِ نرم و طولانی، واژه‌ های مذهبی را با اصطلاحات محلی گره می‌ زند. جمله‌ های دعاگویانه مثل «خدا یاورِ روزه‌ دارا» یا «یا علی مدد» در کنار خطاب‌ های صمیمیِ همسایگی می‌ آید: «خاله‌ زری بیدار شی» یا «حاج‌ قربون وقتِ سحره». بافت صوتی معمولاً در مدهای آشنا به گوش ایرانی است، اما رنگِ محلیِ خراسانی آن را اَتما و ملموس می‌ کند؛ به‌ ویژه در تأکیدهای هجایی بر «ـِه» یا «ـُو» که به گوش شنونده‌ ی بومی، بافت آشنا ایجاد می‌ کند. فاصله‌ ی خانه‌ ها، پیچ‌ و خم کوچه و جنس مصالح (کاه‌گل، آجر، سیمان) در پژواک و تداومِ صدا مداخله می‌ کنند و همان راویِ انسانی را به یک «ساعتِ شنیداریِ سیّار» تبدیل می‌ سازند.

«سحر شد، سحر شد، بیدار شین روزه‌دارا… یا علی مدد، خدا نگهدار اهل محله»

ریتم محله و حافظه‌ شنیداریِ رمضان

نغمه‌ سحری فقط خبرِ بیدارباش نبود؛ ریتم محله را تنظیم می‌ کرد. تق‌ تقِ درِ حیاط، صدای سماور زغال‌ سنگی، جابه‌ جاییِ قابلمه‌ های خوراکِ سحری و هُرم نانِ تازه، همه در یک قابِ شنیداری می‌ نشست. بوی چایِ پررنگ و گاهی «نان قدک» یا سنگکِ داغ از نانواییِ سحرخیز، هم‌زمان با عبورِ خواننده به خانه‌ ی بعدی می‌ رسید. کودکان، نیمه‌ بیدار، به صدای پدر و مادر و همان آوای دوردست واکنش نشان می‌ دادند؛ یک تنظیمِ جمعیِ ریتمِ بدن که بعدها در خاطرات هر نسل رسوب کرد. این هم‌آواییِ صدا و بو، یک «حافظه‌ شنیداریِ رمضان» می‌ ساخت که هر سال، با نخستین سحر، دوباره فعال می‌ شد؛ مثل آهنگی که با یک نتِ آغازین، تمامِ قطعه را به یاد می‌ آورد.

شهر و روستا؛ دو زیست‌ جهان برای یک نغمه

آیینِ شنیداریِ سحر در خراسان در دو بسترِ شهر و روستا تفاوت‌ های معنادار دارد. در روستا، سکوت و بافتِ بازِ فضا، صدا را دورتر می‌ بَرد و روابطِ چهره به چهره پررنگ‌ تر است. در شهر، کوچه‌ های تنگِ آپارتمان‌ ها یا محله‌ های قدیمی، پنجره‌ های متعدد و تداخلِ صداها، تجربه‌ ی دیگری می‌ آفریند. مقایسه‌ ی زیر، برخی از تفاوت‌ ها و شباهت‌ ها را روشن می‌ کند:

مولفه شهر روستا
فاصله‌ ی خانه‌ ها نزدیک، دیوار به دیوار؛ انعکاس چندلایه پراکنده‌ تر؛ امتدادِ دوردستِ صدا
پژواک و کیفیتِ صوتی ریورب کوتاه، تداخل با صدای خودرو یا موتور ریورب طبیعیِ بلند، سکوتِ پس‌زمینه
تعامل با همسایه اشاره‌ های دستی از پنجره، سلام‌ و احوال‌پرسی کوتاه توقفِ کوتاه در درِ حیاط، گفت‌ وگوی صمیمی
زمان‌ بندیِ حرکت مسیرهای کوتاه، عبور سریع از کوچه‌ های متعدد مسیرهای بلند، مکث‌ های شنیداریِ طولانی‌ تر
نشانگانِ بو و مزه چای و نانِ محلیِ متنوع، بوی گاز شهری چای زغالی، نانِ تنوریِ خانگی یا نانواییِ کوچک
هویتِ صوتیِ محله چند صدا در یک محدوده؛ گاهی بلندگوهای رسمی یک صدا، یک راوی؛ پیوند چهره و صدا روشن‌ تر

آیین سحر، فصل و تقویم مذهبی

رمضان در تقویم قمری جابه‌ جا می‌ شود و همین، «حسِ سحر» را از زمستانِ بخاردار تا بهار و تابستانِ سپیده‌ دم‌ های زودهنگام متفاوت می‌ کند. در زمستان، نغمه‌ ی سحری گرمای روانیِ بیشتر می‌ آورد و در تابستان، با سپیده‌ ی کم‌ فاصله تا اذان، ریتم حرکتِ خواننده و خانواده‌ ها فشرده‌ تر می‌ شود. آیینِ سحری، به این ترتیب، نه‌ فقط یک عمل مذهبی، بلکه تنظیم‌ کننده‌ ی هم‌ زمانیِ زیست‌ محیطی و اجتماعی است. برای درک این پیوندِ زمانی–اقلیمی، مطالعه‌ ی آیین‌های ماه رمضان و فصل‌های سال نشان می‌ دهد که چگونه حافظه‌ ی شنیداریِ ما زیر تأثیر طولِ شب، سرمای سحر و حتی مسیرِ باد بازچینی می‌ شود.

گذار به امروز: از پیامک تا اپلیکیشنِ اذان‌گو

امروز، وظیفه‌ ی بیدار کردن، تا حد زیادی به پیامک‌ ها، گروه‌ های خانوادگی، اپلیکیشن‌ های اذان‌ گو و گاهی بلندگوهای رسمی سپرده شده است. سرعتِ تکنولوژی، دقت را بالا برده اما لایه‌ هایی از تجربه‌ ی جمعی را کاسته است: دیگر کسی با نامِ کوچک‌ مان صدا نمی‌ زند، کمتر صدایی از پیچِ کوچه بالا می‌ آید و کمتر بوی نانِ داغ با یک کششِ آوازی هم‌ زمان می‌ شود. این گذار یک چالش فرهنگی می‌ سازد: چگونه دقت و آسایشِ امروز را با عمقِ حسیِ دیروز آشتی دهیم؟

نکاتِ مهم و برجسته

  • نغمه‌ ی سحری در خراسان یک «ساعتِ جمعیِ شنیداری» بود که ریتمِ بیداریِ محله را تنظیم می‌ کرد.
  • واژگانِ مذهبی با اصطلاحاتِ محلی در لهجه‌ ی خراسانی می‌ آمیخت و حسِ صمیمیت می‌ ساخت.
  • بوهای سحر: چایِ پررنگ، نانِ تازه، هُرمِ سماور؛ همه هم‌ نوا با صدا.
  • امروز، اپلیکیشن‌ ها دقت را افزایش داده‌ اند؛ اما تخیلِ محله و تعامل چهره‌ به چهره کم‌ رنگ شده است.

راه‌ حل‌ های پیشنهادی

  • ثبت و آرشیو صوتی: ساکنان محلات، نسخه‌ های محلیِ نغمه‌ ی سحری را ضبط و در دسترسِ مدرسه‌ ها و فرهنگسراها قرار دهند.
  • طراحیِ اعلان‌ های محلی در اپلیکیشن‌ ها: امکان انتخابِ «لهجه‌ ی خراسانی» و نغمه‌ های بومی برای بیدارباشِ سحری.
  • برنامه‌ های محله‌ محور: پیاده‌ روی‌ های سحریِ آرام با همراهیِ یک خواننده‌ ی محلی، بدون مزاحمت برای استراحتِ دیگران.
  • نانوایی‌ های محله: هم‌ زمانیِ پختِ نانِ سحری با یک قطعه‌ ی صوتیِ محلیِ کوتاه در فضای نانوایی.

پرسش‌ های متداول

آیا نغمه‌ ی سحری در همه‌ ی شهرهای خراسان یکسان است؟

خیر. با آن‌ که مضمونِ دینی و دعوت به بیدارباش مشترک است، لهجه، واژگان و الگوی ملودی از شهری به شهرِ دیگر و حتی از محله‌ ای به محله‌ ی دیگر تغییر می‌ کند. مثلا کشش‌ های آوایی در برخی مناطق بلندتر و واژه‌ نامه‌ ی محلی پررنگ‌ تر است، در حالی که در نواحی دیگر، متنِ دعا و وزنِ منظم‌ تری شنیده می‌ شود. این تنوع، ثروتِ فرهنگیِ نغمه‌ ی سحری را بالا می‌ برد.

چرا نغمه‌ ی سحری برای «حافظه‌ ی شنیداریِ رمضان» مهم است؟

زیرا هم‌ زمانیِ صدا با بوها و حرکاتِ تکرارشونده، یک الگوی حافظه می‌ سازد؛ هر سال در همان بازه‌ ی سحر، شنونده با یک نشانه‌ ی صوتی، رشته‌ ای از حس‌ ها را بازیابی می‌ کند: بیدار شدنِ خانواده، روشن شدنِ سماور، دعای کوتاهِ مادر، باز و بسته شدنِ درِ حیاط. این هم‌ نشینیِ چندحسی، خاطره‌ ای محکم و عاطفی خلق می‌ کند که تا سال‌ ها باقی می‌ ماند.

در زندگیِ امروز، مزیتِ اپلیکیشن‌ ها نسبت به نغمه‌ ی محلی چیست؟

اپلیکیشن‌ ها دقیق، شخصی‌ ساز و در دسترس‌ اند؛ برای کسانی که شیفتِ کاری یا برنامه‌ ی متفاوت دارند، اعلانِ قابل تنظیم ضروری است. اما مزیتِ نغمه‌ ی محلی، ایجادِ حسِ تعلق و هم‌ زمانیِ جمعی است. راهِ میانه آن است که اپلیکیشن‌ ها گزینه‌ های محلی و لهجه‌ محور ارائه دهند تا دقت و هویتِ شنیداری کنار هم بنشینند.

آیا اجرای نغمه‌ ی سحری مزاحمِ همسایه‌ ها نمی‌ شود؟

در سنتِ قدیم، سحری‌ خوان‌ ها زمان، مسیر و شدتِ صدا را طوری تنظیم می‌ کردند که مزاحمت ایجاد نشود. در بافتِ امروز، اگر اجرای میدانی پیشنهاد شود، باید با هماهنگیِ شورای محله، رعایتِ ساعتِ قانونی و مسیرهای کوتاه همراه باشد. همچنین می‌ توان از اجراهای کوتاه، بدون بلندگو و با اطلاع‌ رسانیِ قبلی استفاده کرد تا تعادلِ استراحت و آیین حفظ شود.

چطور می‌ توان نغمه‌ ی سحریِ خراسان را برای نسلِ جدید زنده نگه داشت؟

با ترکیبِ آموزش و تجربه: ضبطِ روایت‌ های صوتیِ سالمندان، تولیدِ پادکست‌ های کوتاه با لهجه‌ ی خراسانی، افزودنِ بسته‌ های صوتیِ محلی به اپلیکیشن‌ های اذان‌ گو، و برگزاریِ کارگاه‌ های مدرسه‌ ای درباره‌ ی موسیقیِ آیینیِ منطقه. همکاریِ نانوایی‌ ها و فرهنگسراها در سحرهای محدودِ رمضان نیز می‌ تواند پیوندِ نسل‌ ها را تقویت کند.

جمع‌ بندی

نغمه‌ ی سحری در کوچه‌ های خراسان، فقط یک آواز نبود؛ ساعتی بود که با کششِ صدا، واژه‌ های صمیمی و هم‌ زمانیِ بو و حرکت، ریتمِ محله و بدن‌ ها را تنظیم می‌ کرد. تفاوتِ شهر و روستا، رنگ‌ های مختلفی به آن می‌ داد اما مضمون مشترک، بیدارباشِ مهربانِ رمضان بود. امروز، پیامک و اپلیکیشن‌ ها دقت و آسودگی آورده‌ اند، اما اگر بخواهیم عمقِ تجربه‌ ی جمعی را نگه داریم، باید روایتِ محلی و لهجه‌ اندودِ این آیین را نیز زنده نگه داریم. برای ثبت و بازخوانیِ روایت‌ های شنیداریِ رمضان، سری به مجله خاطرات بزنید و سهمِ خود را در پاسداشتِ این میراثِ شنیداری ادا کنید.

نوید اسفندیاری- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
نوید اسفندیاری با دقت یک مردم‌نگار میدانی، رد اشیا، محله‌ها و لهجه‌هایی را دنبال می‌کند که حافظه جمعی ایرانیان را شکل داده‌اند. او از جزئیات زندگی قدیم می‌نویسد تا تصویری روشن و قابل اعتماد از ریشه‌ها، عادت‌ها و لحن نسل‌ها پیش روی خواننده بگذارد؛ روایتی مستند اما زنده از آنچه بودیم و هنوز در ما جاری است.
مقالات مرتبط

نوحه‌خوانی نوجوانان در محرم محله؛ صداهای در حال تغییر که سوز محلی داشتند

روایتی میدانی از نوحه‌خوانی نوجوانان در محرم محله؛ صدای دورگه، سوز نوحه محلی و پژواک کوچه. نقش میکروفن، نوار و موبایل در شکل‌دهی سبک‌ها.

لالایی بلوچ؛ صدایی کشیده، گرم و شنی که شب‌های طولانی جنوب را کوتاه می‌کرد

روایتی تحلیلی از لالایی بلوچی؛ صدایی کشیده و گرم از نغمه‌های محلی جنوب که حافظه شنیداری کودک را می‌سازد، از اقلیم شنی تا امروزِ مهاجرت و آپارتمان‌نشینی.

لهجه‌هایی که ما را ساختند؛ روایت زبان، هویت و خاطره در شهرهای ایران

گزارشی انسان‌شناختی از نوید اسفندیاری درباره لهجه‌هایی که ما را ساختند؛ این‌که چگونه گویش‌های محلی در شهرهای ایران هویت، روابط و خاطرات جمعی را شکل می‌دهند و راه‌های پاسداری از آن‌ها.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
همراه این گفتگو بمان
خبرم کن از
guest
0 نظرات
بیشترین رأی
تازه‌ترین قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x