پرشینتون و عصر طلایی دوبلههای کودک، برای نسلهای دهه۶۰ تا اوایل ۸۰ اقلیمی عاطفی بود؛ نور گرم اتاق، چای لبسوز و صدای دوبلورهای آشنا. چرا هنوز دلتنگشیم؟
آشتی خانگی در خانههای ایرانی؛ از نرمی دلها و هنر گفتوگو تا آیینهای کوچک صلح. راهکارهای عملی، الهام از خاطرات و پیوند روانشناسی و فرهنگ.
روایتی انسانمحور از دوستیهای همسایگی؛ وقتی دیوارها کوتاهتر بودند و بوی نان و بازی عصرگاهی پلی میان دلها میساخت؛ چراغهای محله و آشتی.
قاب عکس نقرهای فقط تصویر نیست؛ حافظهای است که نگاه میکند. در این یادداشت تحلیلی و احساسی، از معنای نگاهِ عکس تا نگهداری نوستالژی در خانهٔ ایرانی میگوییم.
سایهی درختان خیابان پناه کوتاه رهگذران عجول است؛ مکثی برای تنفس، بازخوانی خاطرات و پیوند با طبیعت شهری. این یادداشت راههای سادهی تجربهی آرامش را روایت میکند.
در قطار شبرو، زیارت پیش از رسیدن آغاز میشود؛ مسیری آرام که با ریتم شب، دعا و آیینهای ایرانی معنا میگیرد و خاطرهای ماندگار در دلتان میسازد.
نخ و سوزن قدیمی فقط برای رفو لباس نیست؛ در این روایت روانانگار، مرمت زخمهای رابطه، مهر و آشتی و ساختن خانهای امن را میکاویم.
گلخانههای کوچک کنار پنجره در خانههای قدیمی، مدرسهای از نور، خاک و مراقبتاند؛ گوشه سبزی که آرامش درونی و خاطرات خانوادگی را هر روز تازه میکند.
در هیاهوی عصر دیجیتال، بوی پارچه آفتابخورده با نسبت سنجیدهی نور و هوا، اضطراب را نرم میکند و آرامش خانگیِ ایرانی را دوباره زنده میسازد.
شعرهای کودکانه چگونه با ترانههای مدرسه و لالاییهای ساده، امنیت عاطفی و دلبستگی پایدار میسازند؟ پیوند شعر و خاطرات، راهکارهای عملی و نکتههای فرهنگی ایرانی.
کتابفروشیهای مستقل؛ حافظه فرهنگی یک شهر
تاریخ انتشار: 10 دی 1404
آراد؛ آرام، اما رو به جلو
تاریخ انتشار: 10 دی 1404
ترانه؛ آهنگ زندگی در یک کلمه
تاریخ انتشار: 10 دی 1404
سفره ناهار تابستانی؛ بادمجانهای کبابی، دوغ محلی و سفره حصیری حیاط
تاریخ انتشار: 10 دی 1404
از سماور روسی تا گلدان بلور؛ اشیایی که در هر خانه ایرانی مشترک بودند
تاریخ انتشار: 10 دی 1404