صفحه اصلی > نوستالژی و یادگاری‌ها : دفترچه تلفن چرمی؛ حافظه‌ای پیش از موبایل

دفترچه تلفن چرمی؛ حافظه‌ای پیش از موبایل

کلوزآپ از دفترچه تلفن چرمی بازشده روی میز چوبی با نشان‌گذاری حروف الفبا، شماره‌های دست‌نویس فارسی، و نقاشی‌های کودکانه در گوشهٔ صفحه.دفترچه تلفن چرمی

صدایی که از میان صفحات می‌آید

در گوشه‌ای از هر خانه، کنار تلفن رومیزی، جسمی آشنا جا خوش کرده بود: دفترچه تلفن چرمی. جلدی نرم، رنگی بین قهوه‌ای و عسلی، که بوی خاصی داشت؛ ترکیبی از چرم و جوهر و زمان. هنوز اگر چشم‌ها را ببندی، صدای ورق خوردن آن صفحات را می‌شنوی؛ صدایی که شبیه به مرورِ رابطه‌ها بود، نه صرفاً شماره‌ها.

در این دفترچه‌ها، هر بخش با حروف الفبا آغاز می‌شد: از «آ» تا «ی».

کنار هر حرف، فهرستی از نام‌ها بود؛ آقا اکبر نانوا، سیما خانم همسایه، جعفر آبدارچی اداره، تا مسعود رانندهٔ وانت. هر کسی جای خودش را داشت، نه به اندازهٔ میزانِ صمیمیت، بلکه بر اساس نظمِ الفبایی. نظمی که آن روزها تضمینِ حافظه بود. اگر دنبال شماره‌ای می‌گشتی، کافی بود حرف اول نامش را بدانی.

اما این صفحات فقط شماره نداشتند. با رنگ‌های مختلف جوهر پر شده بودند، آبی، قرمز، سبز، مشکی و گاهی لکه‌های مرکب روی گوشهٔ ورق‌ها یادآور دست‌های شتاب‌زده‌ای بود که وسط گفت‌وگو دنبال خودکار می‌گشتند.
در میان خط‌های منظم و شماره‌های دقیق، نقاشی‌های کوچک و شیطنت‌آمیز بچه‌ها پیدا می‌شد: خورشیدهای لبخنددار، صورت‌های خندان، یا قلب‌هایی با نام‌های ناشناخته.

در بخش‌های پنهان‌تر دفترچه، شماره‌هایی با رمز و رازی جوانانه نوشته شده بود؛ گاهی فقط یک اسم کوچک، بی‌نام خانوادگی، یا عددی نصفه‌نیمه کنار یک شکلک ساده. نشانه‌هایی که برای صاحبش معنایی داشتند و برای بقیه فقط معما بودند. و بین صفحات، همیشه چیزهایی پنهان بود: قبض تلفن قدیمی، کارت ویزیت داروخانهٔ محل، یا برگه‌ای از دفترچهٔ بانک که رویش شماره‌ای نوشته بودند. دفترچه تلفن چرمی، بیش از آن‌که فهرست تماس‌ها باشد، یک بایگانیِ زندگی روزمره بود؛ جایی که روابط، یادداشت‌ها و حتی سکوت‌ها ثبت می‌شدند.

تاریخچه و جایگاه دفترچه تلفن چرمی در خانه‌های ایرانی

در روزگاری که هنوز موبایل و فهرست تماس دیجیتال وجود نداشت، دفترچه تلفن چرمی حکم یک مرکز دادهٔ خانوادگی را داشت. روی میز تلفن، معمولاً کنار زیرسیگاری و ساعت رومیزی، می‌نشست؛ نه فقط به‌عنوان وسیله‌ای کاربردی، بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از نظم، ارتباط و احترام به رابطه‌ها.

در دهه‌های پنجاه تا هفتاد شمسی، وقتی تماس بین‌شهری هنوز با پیش‌شمارهٔ مخصوص انجام می‌شد، خانواده‌ها به‌دقت شماره‌ها را ثبت می‌کردند. هر شماره داستانی داشت: مثلاً شمارهٔ برادر بزرگ که به سربازی رفته بود، با خودکار آبی در صفحهٔ «ب» نوشته می‌شد؛ و شمارهٔ نانوایی محل، با خودکار قرمز و کنار آن یادداشت «نان سنگک ساعت ۶». به‌مرور، دفترچه‌ها تبدیل به نقشهٔ اجتماعی خانه شدند، هر صفحه بازتابی از شبکه‌ای انسانی بود که خانه را با جهان بیرون پیوند می‌داد.

بعضی از دفترچه‌ها برندهای خاصی داشتند، با جلدهای چرمی براق، گوشه‌های دوخته‌شده و زیپ‌های فلزی. نسخه‌های لوکس‌ترشان حتی قفل کوچک داشتند، تا بچه‌ها نتوانند صفحات خصوصی را ورق بزنند. داخل هر دفترچه، حروف الفبا با حاشیه‌های طلایی چاپ شده بود. کنار هر حرف، چند صفحه برای ثبت نام‌ها باز می‌ماند. خانواده‌ها گاهی از یک دفترچه برای سال‌ها استفاده می‌کردند، به‌طوری که می‌شد از رنگ و فرسودگی جلد، گذر زمان را تشخیص داد.

با این‌حال، چیزی که دفترچه تلفن چرمی را متمایز می‌کرد، ردپای انسان‌ها بود. برخلاف تلفن‌های امروزی که همه‌چیز را بی‌اثر ذخیره می‌کنند، در این دفترچه‌ها هر خط، هر نقطه و هر رنگ حامل احساس بود. گاهی شماره‌ای با دست‌خطی متفاوت دیده می‌شد، مثلاً دست‌خط پدر در صفحهٔ «ح»، کنار نام «حمید مکانیک».

در صفحهٔ بعد، دست‌خط کودکانهٔ دختر خانواده با مداد نوشته بود: «شماره‌ی مامان بزرگ، فقط عصرها زنگ بزن!».

در بعضی خانه‌ها، برای پیدا کردن شماره‌های قدیمی، باید دفترچه را تا ته ورق می‌زدی. در آخرین صفحات، شماره‌هایی از گذشته دیده می‌شدند که دیگر پاسخ‌گو نبودند. مثلاً «منزل خاله‌بتول (شماره قدیم)» یا «اداره برق قبلی». اما کسی جرئت پاک کردن‌شان را نداشت. چون هر شماره، هرچند خاموش، نشانه‌ای از روزگاری روشن بود.

به‌مرور زمان، این دفترچه‌ها از کاربرد روزانه افتادند، اما از دل خانواده‌ها نه. هنوز در بسیاری از خانه‌های قدیمی، در کشوی میز تلفن یا کنار قرآن، یک دفترچه تلفن چرمی قدیمی پیدا می‌شود؛ حجمی از چرم و کاغذ که بوی ارتباط می‌دهد.

چرا چرم ماندگار شد؟ حس، دوام و حافظه‌ی لمس

اگر بخواهیم بفهمیم چرا دفترچه تلفن چرمی تا این اندازه در ذهن‌ها ماند، باید سراغ چیزی فراتر از کاربردش برویم؛ سراغ حس لمس، بوی چرم و وزن خاطره.

چرم، برخلاف جلدهای مقوایی و پلاستیکی، زنده است. وقتی آن را لمس می‌کنی، واکنش نشان می‌دهد: نرم می‌شود، براق‌تر می‌شود، و با گذر زمان رنگ می‌گیرد. جلد دفترچه تلفن چرمی مثل پوستِ حافظه بود از هر تماس، هر فشار انگشت، هر ورق زدن چیزی در خود نگه می‌داشت.

وقتی تلفن زنگ می‌زد و کسی با دست خیس یا پر از آرد (در آشپزخانه)، دفترچه را باز می‌کرد، لکه‌ی کوچکی روی چرم می‌ماند؛ یادگاری از لحظه‌ای ساده و انسانی.

بعضی جلدها از چرم طبیعی ایرانی ساخته می‌شدند، با دوخت‌های ظریف دور تا دور، بوی تند و خاص، و گاهی طرح فشرده‌ی برگ یا لوزی روی سطح. این دفترچه‌ها مثل دفترچه‌ی خاطرات نبودند، اما شباهت عجیبی به آن داشتند، هر دو حامل صداهای ثبت‌نشده بودند.

وقتی جلد را باز می‌کردی، بوی چرم با بوی کاغذ زردشده قاطی می‌شد؛ ترکیبی که هیچ دستگاه دیجیتالی قادر به بازآفرینی‌اش نیست.

دفترچه‌ها، بسته به ذوق صاحبانشان، با خودکارهایی با رنگ‌های مختلف پر می‌شدند. گاهی هم کنار شماره‌ی دوست صمیمی، یک ستاره‌ی کوچک آبی یا طرح قلب دیده می‌شد. در بعضی دفترچه‌ها حتی گل‌نقاشی‌های کوچکی از بچه‌ها در گوشه‌ی صفحات مانده بود؛ یادگاری از وقتی که کودکِ خانه با مداد رنگی دنبال تقلید از بزرگ‌ترها بود.

و در لابه‌لای این دفترچه‌ها، همیشه دنیایی پنهان وجود داشت. کاغذ قبض‌های تلفن، کارت‌ویزیت مغازه‌ها، شماره‌ی پزشک خانواده، یا برگه‌های کوچک یادداشت با تاریخ و ساعت تماس. دفترچه تلفن چرمی عملاً به آرشیو خانوادگی بدل می‌شد؛ جایی که کار، خانواده، دوستی و عشق در کنار هم جمع شده بودند.

شاید ماندگاریِ این دفترچه‌ها، فقط به جنس بادوام چرم ربط نداشت، بلکه به حافظه‌ی چندحسی ما هم مربوط بود. ما فقط با چشم نمی‌خواندیم؛ با انگشت حس می‌کردیم، با بینی بو می‌کشیدیم، و با گوش صدای ورق زدن را می‌شنیدیم. در واقع، هر بار که دفترچه باز می‌شد، همه‌ی حواس با هم درگیر می‌شدند، و همین باعث می‌شد خاطره در ذهن حک شود.

در دوران موبایل و فضای ابری، دیگر جلد چرمی وجود ندارد که لمسش کنیم، اما هنوز مغزمان دنبال همان «حس ماندگاری» است؛ همان احساسی که از بوی چرمِ ورق‌خورده می‌آمد، بویی که انگار حافظه‌ی روابط بود.

روابط روی کاغذ؛ روان‌شناسی تماس‌ها و شماره‌های فراموش‌شده

در هر صفحه از دفترچه تلفن چرمی، ردّی از زندگی جاری بود. این دفترچه‌ها صرفاً مجموعه‌ای از اعداد نبودند؛ شبکه‌ای احساسی از ارتباطات بودند، تصویری از جهان کوچک هر خانواده. از همسایه‌ی روبه‌رویی تا خویشاوندان دور، از معلم کلاس سوم تا عشق خاموش دوران جوانی. هر شماره، بخشی از تاریخچه‌ی احساسی یک خانه بود.

در روان‌شناسی حافظه، لمس و نوشتن، نوعی «کُد چندحسی» ایجاد می‌کند. وقتی شماره‌ای را با دست خود می‌نویسی، مغز آن را با تصویر، حس فشار خودکار، و حتی صدای ورق صفحه ذخیره می‌کند. به همین دلیل، بسیاری از مردم سال‌ها بعد، هنوز می‌توانند جای دقیق یک شماره را در صفحه‌ی «س» یا «م» به یاد بیاورند، نه از حافظهٔ عددی، بلکه از حافظهٔ مکانی و احساسی.

بعضی شماره‌ها با دقت خاصی نوشته می‌شدند؛ مثلاً با جوهر مشکی تمیز و خط منظم، گویی نویسنده می‌خواست احترامِ رابطه را در خط هم نشان دهد. اما بعضی دیگر، با عجله، در میان مکالمه، با خودکار نیمه‌خشک، گوشه‌ای جا می‌گرفتند. در زیر برخی شماره‌ها، یادداشت‌هایی دیده می‌شد: «تولدش پنج‌شنبه»، «تا یادم نرفته زنگ بزن»، «اگر جواب نداد، عصر امتحان کن». این جملات کوتاه، مثل تکه‌ خاطرات روزمره‌اند، آینه‌هایی از زندگی که می‌خواستیم فراموش نشود.

در میان صفحات، بخش‌هایی هم بود که به نوعی حریم شخصی پنهان تبدیل می‌شد. شماره‌هایی که بی‌نام نوشته می‌شدند، گاهی فقط با یک حرف: «م.» یا «ر.» یا عددی که با جوهر کم‌رنگی نوشته شده بود، انگار نویسنده می‌خواست یادش بماند اما دیگران نبینند. شاید شماره‌ای از دوستی قدیمی، شاید تماس کوتاهی که هیچ‌وقت تکرار نشد. این بخش‌ها، دفترچه را از یک شیء ساده به رازی شخصی تبدیل می‌کردند، چیزی میان نوشتن و نگفتن.

در بسیاری از خانواده‌ها، وقتی دفترچه ورق می‌خورد، اعضا می‌خندیدند و می‌گفتند: «یادته این شماره مالِ آقاکریم قصاب بود؟» یا «این‌جا رو نگاه کن! بچه‌ها چقدر خط‌خطی کردن!» در آن لحظه، صفحه‌ی ساده‌ای از دفترچه، تبدیل به میدان گفت‌وگوی خاطرات می‌شد؛ جایی که صداها و چهره‌های غایب دوباره به اتاق برمی‌گشتند.

اما شاید دردناک‌ترین لحظه، وقتی بود که شماره‌ای را باید پاک می‌کردی. وقتی صاحب آن شماره دیگر در این دنیا نبود. پاک‌کردن عددی که سال‌ها کنار نامش زندگی کرده بودی، شبیه وداع بود، وداع با بخشی از گذشته. بسیاری از خانواده‌ها ترجیح می‌دادند آن شماره‌ها را نگه دارند، با این توجیه ساده که: «شاید هنوز زنگ بزنه.»

آیین‌های کوچکِ نوشتن و نگهداری؛ از حروف الفبا تا کاغذهای لابه‌لا

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد دفترچه تلفن چرمی، نظم خاص و زیباشناسی ساده‌اش بود. صفحات آن با حروف الفبا تقسیم می‌شد از «آ» تا «ی» و این ترتیب، نوعی آیین نانوشته برای نظم در روابط بود. وقتی شماره‌ای تازه به دست می‌آمد، خانواده‌ها تصمیم می‌گرفتند آن را در صفحه‌ی مربوط به حرف اول اسم بنویسند: در صفحه‌ی «م» کنار «منوچهر آژانس»، شماره‌ی «مریم خانم» هم ثبت می‌شد؛ در «ف»، کنار «فروغ همسایه»، شاید شماره‌ی «فرید تعمیرکار تلویزیون». این ترتیب الفبایی، نه‌فقط برای نظم، که برای احساس امنیت و تداوم بود؛ هر چیز جای خودش را داشت، درست مثل روابطی که سر جای خود مانده بودند.

دفترچه‌ها به مرور زمان لایه‌لایه پر می‌شدند. در ابتدا، صفحات تمیز و خط‌ها صاف بود. اما چند سال بعد، با هر تماس تازه، با هر آشنایی جدید، با هر تغییر شماره، زندگی واقعی در خطوط جاری می‌شد. شماره‌های قدیمی خط می‌خوردند و بالای آن‌ها عدد تازه‌ای نوشته می‌شد. برخی شماره‌ها با رنگ‌های مختلف مشخص می‌شدند: آبی برای دوستان، قرمز برای فامیل، مشکی برای ادارات. و میان خطوط، گاهی نقاشی‌های کوچک و بی‌پروا از کودکان خانه دیده می‌شد؛ گل‌های ساده، خورشیدهای خندان، قلب‌هایی که به طرز مرموزی کنار نام‌ها می‌نشستند.

اما در دل همین سادگی، بخش‌هایی وجود داشت که تنها برای یک نفر معنا داشت. شماره‌هایی مخفی، نیمه‌پاک‌شده یا نوشته‌شده در حاشیه‌ی صفحه. در خانه‌های قدیمی، گاهی جوان‌ترها شماره‌هایی را با مداد می‌نوشتند تا بتوانند هر وقت لازم بود پاکش کنند. گاهی فقط عدد ناقصی بود یا حروف اختصاری که فقط صاحبش می‌دانست به چه کسی تعلق دارد. رازهایی کوچک در میان نظم بزرگ دفترچه.

و البته، دفترچه تلفن چرمی هیچ‌وقت فقط از کاغذ تشکیل نمی‌شد. در میان صفحاتش، همیشه چیزهایی پنهان بود: قبض تلفن قدیمی با لبه‌های زردشده، کارت ویزیت دندان‌پزشک یا مکانیک محل، کاغذی از داروخانه با یادداشت «قطره‌ی بچه تا سه‌شنبه بگیر»، یا حتی کارت پستالی از سفر کسی که سال‌هاست بازنگشته. این کاغذها گاهی چنان لابه‌لای دفترچه جا گرفته بودند که هنگام ورق زدن، مثل صدایی ناگهانی از گذشته بیرون می‌آمدند.

بعضی‌ها بین صفحات دفترچه، گل خشک یا پرِ کوچکی هم می‌گذاشتند؛ نوعی یادگاری شخصی، یا شاید علامتی برای صفحه‌ای خاص. به‌این‌ترتیب، دفترچه تلفن چرمی تبدیل به حافظه‌ی چندلایه‌ی خانوادگی می‌شد: جایی میان کار و احساس، میان نظم و بی‌نظمیِ شیرین زندگی.

و عجیب اینکه حتی با ورود موبایل و دفترچه‌های دیجیتال، بسیاری از خانواده‌ها هنوز دفترچه‌ی قدیمی را دور نینداختند. چون می‌دانستند عددهای آن دفترچه فقط شماره نبودند؛ خاطره بودند. شماره‌هایی که شاید دیگر کار نکنند، اما هنوز می‌توانند دل را بلرزانند.

سؤالات متداول

۱. چرا دفترچه تلفن چرمی در حافظه جمعی ما ماندگار شده است؟

زیرا این دفترچه‌ها فقط وسیله‌ی یادداشت شماره نبودند؛ حامل رابطه‌ها، صداها و لحظات خانوادگی بودند. بوی چرم، لمس ورق‌ها و ترتیب الفبایی نام‌ها نوعی «حافظه چندحسی» می‌ساخت که در ذهن می‌ماند، حتی پس از ناپدید شدن تلفن‌های رومیزی.

۲. چگونه حروف الفبا در دفترچه تلفن چرمی به نظم خانوادگی کمک می‌کرد؟

هر بخش دفترچه با یکی از حروف الفبا مشخص می‌شد—از «آ» تا «ی». به این ترتیب خانواده‌ها شماره‌ها را به ترتیب حروف وارد می‌کردند تا راحت‌تر پیدا شوند. این نظم ساده باعث می‌شد حتی کودکان هم یاد بگیرند که ارتباط یعنی «پیداکردن» و «حفظ‌کردن» نام‌ها.

۳. آیا نگه داشتن دفترچه تلفن چرمی در عصر موبایل هنوز معنا دارد؟

بله، نگهداری این دفترچه‌ها نوعی احترام به گذشته و یادآوری پیوندهای انسانی است. شماره‌ها شاید دیگر فعال نباشند، اما هر نام، بخشی از هویت و تاریخچهٔ شخصی ماست. دفترچه تلفن چرمی امروز می‌تواند به یادگاری فرهنگی بدل شود، سندی از چگونگی شکل‌گیری ارتباط در روزگاری که تماس، صبر و دلگرمی می‌خواست.

شماره‌هایی که هنوز زنگ می‌خورند

هر دفترچه تلفن چرمی، در حقیقت یک «آرشیو انسانی» بود نه صرفاً فهرستی از شماره‌ها. هر ورقش بخشی از شبکه‌ی عاطفی یک خانواده را نگه می‌داشت. از خط‌های صاف و رسمی پدر تا نقاشی‌های کودکانه‌ی بچه‌ها، از شماره‌ی خاله‌ها و دوستان تا تماس‌های بی‌نام و نشان جوانی، همه کنار هم می‌زیستند. آن دفترچه، مثل حافظه‌ای جمعی، همه را در یک جلد چرمی گرد می‌آورد.

و حالا که دیگر روی میز تلفن‌ها نیست، گویی بخشی از نظم و آیین زندگی نیز با آن رفته است. در جهانی که شماره‌ها با لمس یک صفحه ذخیره می‌شوند و با یک کلیک پاک، دیگر چیزی از لمس، بو، و یاد باقی نمی‌ماند.
در حالی‌که آن زمان، هر خطِ خودکار روی صفحه، تعهدی کوچک بود؛ نشانی از تداومِ رابطه. نوشتن، خودش نوعی ارتباط بود، شبیه گفتنِ یک سلام آرام با مرکب.

در لابه‌لای همان دفترچه‌ها، نسل‌ها با هم ارتباط داشتند. مادرها به بچه‌ها یاد می‌دادند که اسم‌ها را به‌ترتیب حروف الفبا بنویسند تا شماره‌ها راحت پیدا شوند. پدرها شماره‌ی محل کارشان را اضافه می‌کردند و یادشان نمی‌رفت کنار آن بنویسند: «فقط ساعت اداری». و بچه‌ها بعدها همان دفترچه را ورق می‌زدند و می‌خندیدند به خطِ پدر وقتی تازه یاد گرفته بود خط‌کشی کند. این تداوم بی‌صدا اما زنده بود، نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد، همان‌طور که امروزه خاطرات در گفت‌وگوها زنده می‌مانند.

دفترچه تلفن چرمی، از جهتی دیگر، یادآورِ گذرِ زمان بود. شماره‌هایی که حالا دیگر کار نمی‌کنند، شماره‌هایی که صاحبشان مهاجرت کرده یا از دنیا رفته، اما هنوز در صفحه مانده‌اند. کسی دلش نمی‌آید آن‌ها را خط بزند. زیرا می‌داند با پاک‌کردن آن عدد، بخشی از خاطره هم پاک می‌شود. پس آن صفحه را می‌بندد و دفترچه را سرجایش می‌گذارد، تا بماند، مثل تکه‌ای از گذشته که هنوز زنده است.

در نهایت، ارزش این دفترچه‌ها در چیزی فراتر از شماره‌هاست؛ در خاطراتِ تماس‌هایی که برقرار نشدند، صداهایی که خاموش شدند و لبخندهایی که فقط در ذهن تکرار می‌شوند. این دفترچه‌ها، حافظه‌ی مکتوبِ ارتباطات بودند؛ پلی میان نسل‌ها، میان فاصله‌ها، میان بودن و نبودن.

شاید امروز دیگر جایی برایشان روی میز نباشد، اما اگر در کشوی قدیمی خانه‌تان هنوز یکی از آن‌ها هست، بازش کنید. صفحه‌ی «م» یا «ش» را ورق بزنید. نام‌ها را با صدای بلند بخوانید. شاید هنوز، در میان آن خطوط رنگی، شماره‌ای باشد که در سکوت زمان، منتظر زنگِ دوباره‌ی شماست.

امشب، یکی از دفترچه‌های قدیمی‌تان را پیدا کنید. سه نام از درونش انتخاب کنید و کنارشان بنویسید چه تصویری از آن فرد در ذهنتان مانده است. با این کار، حافظه‌ی روابطتان را دوباره زنده کنید، چون خاطرات، وقتی بازگو می‌شوند، نه‌تنها ماندگارتر، که انسانی‌تر می‌شوند.

مقالات مرتبط

مرد چراغ‌دار محله؛ قصه آدم‌هایی که کوچه‌ها را با دلشان روشن می‌کردند

پرتره‌ای از مرد چراغ‌دار؛ نمادی از همدلی محله و آیین‌های همسایگی. از چراغ نفتی تا سنسور حرکتی، قصه‌های شبانه و ایده‌های کم‌هزینه برای روشن‌کردن دل و کوچه.

چراغ نفتی سر کوچه؛ خاطره روشن شب‌های تاریک محله‌های قدیم

چراغ نفتی سرِ کوچه، نه فقط روشنایی راه، که گرمای همسایگی بود. در این نوشتار، از معنای فرهنگی «چراغ محله» تا راه‌های بازطراحی همان حسِ روشنایی گرم در خانه‌های امروز می‌خوانید.

صف، شعار، اعلامیه؛ خاطرات جمعی محله‌ها و نسخه‌های امروز همدلی

از صف نان و اعلامیه‌های دیواری تا گروه‌های کوچک همسایگی امروز؛ این نوشتار روایت می‌کند چگونه آن حس «با هم بودن» محله‌ها، هنوز می‌تواند در آپارتمان‌های امروز زنده شود—بی‌خطر، محترمانه و مهربان.

دیدگاهتان را بنویسید

هفت + ده =