صفحه اصلی > هنر و فرهنگ خاطره : قاشق‌زنی؛ صدای شادی چهارشنبه‌سوری

قاشق‌زنی؛ صدای شادی چهارشنبه‌سوری

مراسم قاشق‌زنی در چهارشنبه‌سوری با زنان و کودکان در چادرهای رنگی و کاسه و قاشق در دست مقابل خانه‌های آجری ایرانی

وقتی صدا، نشانهٔ آمدن شادی بود

در روزگاری نه‌چندان دور، شبِ آخرین چهارشنبه سال بوی آتش، هیجان و راز می‌داد. در کوچه‌های خاکی و حیاط‌های کوچک، صدای زنگِ فلز به فلز، پیش‌درآمد بهار بود. «قاشق‌زنی» برای مردم، فقط یک بازی نبود؛ نوعی پیامِ نمادین بود از طلب برکت، سلامتی و خوش‌اقبالی برای سال نو.

بچه‌ها و نوجوانان با اشتیاق از غروب منتظر می‌ماندند تا مادرها چراغ‌ها را روشن کنند و دود هیزمِ بوته‌ها بالا برود. بعد، یکی‌یکی چادر مادر یا خواهرشان را برمی‌داشتند، سرشان می‌انداختند تا ناشناس بمانند، و با قاشق‌های فلزی در دست، راه می‌افتادند به‌سمت خانه‌های همسایه. صدای «تق‌تق» قاشق بر کاسهٔ مسی یا قابلمهٔ کوچک، نه هشدار بود نه مزاح؛ بلکه دعوتی به شادی و بخشش بود.

صاحب‌خانه‌ها هم از پشت در صدای آن ضرباهنگ آشنا را می‌شنیدند و لبخند می‌زدند. می‌دانستند که پشت آن چادرهای گلدار، کودکان و جوانانی پنهان‌اند که آمده‌اند تا با احترام و شوخی، سهمی از شیرینی یا آجیل سال نو بگیرند. معمولاً خانم خانه درِ کوچک را باز می‌کرد و مشتی آجیل چهارشنبه‌سوری یا چند شکلات، یا حتی تکه‌ای نان و خرما در ظرف می‌ریخت. کسی چیزی نمی‌گفت، چون باور داشتند اگر چهره‌ها دیده شود، برکت آیین از بین می‌رود.

در برخی روستاها و محله‌ها، قاشق‌زن‌ها اشعار کوتاهی می‌خواندند:

«قاشق زدم، صدا اومد / نیکی و روزی خدا اومد»

این ریتم ساده، مثل وردی آیینی، شادی را در کوچه می‌پراکند. چادرها گاه از روسری مادرها بود و گاه از تکه‌پارچه‌های رنگی که برای همین شب کنار گذاشته می‌شد. بعضی بچه‌ها حتی برای خنده، صدایشان را عوض می‌کردند یا با لهجه‌ای دیگر شعر می‌خواندند تا کسی نشناسدشان. همین بازی پنهان‌کاری، بخشی از جذابیت قاشق‌زنی بود؛ نوعی تمرین برای «دیگر بودن» و شادیِ بی‌قید، در محدودهٔ آیین.

در دل آن صدای فلز و خنده، مفهومی ساده اما عمیق جریان داشت: آرزوی نیکی برای دیگری، بدون معرفی خود. آیینی که یادمان می‌دهد گاهی کافی‌ست با صدای کوچک، دلی را روشن کنیم.

ریشه‌های آیینی و روان‌شناسی صدای قاشق‌ها

قاشق‌زنی در ظاهر، بازی‌ای ساده و کودکانه است؛ اما در لایه‌های عمیق‌ترش، ردپای یکی از کهن‌ترین مفاهیم فرهنگی ایران را می‌توان یافت: تبدیل زمستان به بهار، و تاریکی به روشنایی. چهارشنبه‌سوری، همان‌طور که پژوهشگران مردم‌نگاری یادآور شده‌اند، جشنِ عبور از کهنگی به تازگی است. در چنین شبی، صدا و آتش دو نماد بزرگِ پالایش‌اند؛ آتش، تیره‌گی را می‌سوزاند و صدا، سکوتِ سرد را می‌شکند.

قاشق‌زنی در این میان، آیینِ صداست. صدایی که از برخورد دو فلز برمی‌خیزد، نه‌فقط برای جلب توجه، بلکه برای بیدارکردن «روح شادی» در کوچه‌هاست. در باور عامیانه، آن تق‌تق‌های آهنین، راهی بود برای بیرون راندن بدی‌ها، جذب برکت و یادآوری این‌که هنوز در جهان، صدای شادی شنیده می‌شود. در برخی مناطق خراسان و آذربایجان، مردم می‌گفتند: «قاشق می‌زند تا درِ نیکی باز شود»؛ و باور داشتند که اگر صاحب‌خانه با دل خوش خوراکی بدهد، خانه‌اش در سال نو پُر از برکت می‌ماند.

اما از نگاه روان‌شناختی، قاشق‌زنی نوعی آیینِ مشارکتی و همدلانه است. بچه‌ها در تاریکی شب، با چادرهایی که چهره را می‌پوشاند، از خودِ فردی‌شان عبور می‌کنند و در نقشی جمعی فرو می‌روند، همان حسِ «ما شدن» که یکی از ریشه‌های اصلی احساس تعلق در جامعهٔ ایرانی است. در واقع، هر بار که قاشق به کاسه می‌خورد، نوعی ارتباط غیرکلامی شکل می‌گیرد؛ پیوندی میان خانه‌ها، نسل‌ها و قلب‌ها.

نکتهٔ جالب اینجاست که در بیشتر محله‌ها، حتی کسانی که تنگدست بودند، در این شب سهم کوچکی از داشته‌شان را کنار می‌گذاشتند تا چیزی در ظرف قاشق‌زن‌ها بریزند. این عمل ساده، بازتاب همان اصل اخلاقی ایرانی است: «اگر چیزی داری، هرچند اندک، در شادی شریک شو.» به همین دلیل، قاشق‌زنی نه‌فقط آیینی برای طلب خوشبختی شخصی، بلکه تمرینی برای سخاوت و بخشش جمعی بود.

و در پس همهٔ این نمادها، فلسفه‌ای آرام نهفته است: در شبِ آخر سال، شادی باید شنیده شود تا امید زنده بماند. قاشق‌زنی یادمان می‌دهد که شادی، اگرچه کوچک و فلزی و ساده است، اما وقتی با نیت پاک نواخته شود، می‌تواند پژواک نیکی در دل کوچه‌ها بیندازد.

قاشق‌زنی امروز؛ آیینی که هنوز می‌تواند زنده بماند

امروز دیگر کوچه‌ها مثل گذشته خلوت و خاکی نیستند. دیوارها بلندتر شده‌اند، درها الکترونیکی، و همسایه‌ها گاه همدیگر را نمی‌شناسند. اما در پس این تغییرات، همان نیاز انسانی برای با هم بودن و شادی‌کردن هنوز زنده است. قاشق‌زنی اگرچه از کوچه‌های قدیمی کوچ کرده، اما هنوز می‌تواند در خانه‌های امروزی نفس بکشد، به شرطی که جوهره‌اش، یعنی احترام، شادی و اشتراک نیکی حفظ شود.

در برخی محله‌های ایران، خانواده‌ها رسم قاشق‌زنی را به شکل جدید اجرا می‌کنند. بچه‌ها با راهنمایی والدین، چادرهای رنگی کوچک بر سر می‌گذارند، قاشق و ظرف مسی سبک در دست می‌گیرند و درِ اتاق‌ها یا خانهٔ اقوام را می‌زنند. به‌جای آجیل چهارشنبه‌سوری، حالا شاید شکلات یا کارت تبریک در ظرف بیندازند. بعضی‌ها حتی روی کارت، یک جملهٔ قشنگ می‌نویسند:

«سالِ نیکی برایت آرزو دارم» همین جمله‌ها، جانِ تازه‌ای به روح آیین می‌بخشد.

در مدارس و مهدکودک‌ها هم این آیین دوباره زنده شده است. مربی‌ها برای بچه‌ها داستان «آیین قاشق‌زنی» را تعریف می‌کنند، شعرهای قدیمی را آموزش می‌دهند و در پایان، بچه‌ها در فضای امن، با قاشق‌های چوبی کوچک بر لیوان‌های فلزی می‌زنند. به این ترتیب، قاشق‌زنی از شکل بیرونی به یک تمرین فرهنگی درونی تبدیل می‌شود: تمرین همدلی، انتظارِ نیکی و شادیِ جمعی.

اما مهم‌ترین بخش این بازآفرینی، رعایت احترام به همسایگان و ایمنی است. دیگر نیازی نیست صدای بلند یا آتش خطرناک به‌راه بیفتد؛ کافی‌ست نورِ کوچک شمعی روشن شود و صدای فلزِ کوچک در گوش دل بپیچد. همان صدا، همان خاطره، با نیت پاک، کافی‌ست تا روح چهارشنبه‌سوری دوباره در خانه‌ها زنده شود.

از تبریز تا بوشهر؛ روایت‌های محلی قاشق‌زنی

یکی از زیبایی‌های آیین‌های ایرانی در همین تنوع‌شان نهفته است؛ همان سنت کهن، در هر شهر لباسی تازه می‌پوشد و با لهجه‌ای متفاوت به صدا درمی‌آید. قاشق‌زنی نیز از این قاعده جدا نیست. هر منطقهٔ ایران، روایت خاص خود را از این رسم دارد،گاه با اشعار ویژه، گاه با ابزار متفاوت، اما همیشه با نیتی مشترک: شادی و خیرخواهی.

در آذربایجان قاشق زنی به شیوه ای با عنوان پاپاق آتماق شناخته می‌شود، بچه‌ها، همسایه‌ها و اقوام کلاه‌های خود را زیر در میزبان می‌اندازند. صاحبخانه کلاه را برداشته، با هدیه پر می‌کند و آن را به صاحبش برمی‌گرداند.

در خراسان، قاشق‌زنی با اشعاری فارسی و لهجهٔ محلی همراه است. در مشهد و نیشابور، صدای قاشق‌زنی معمولاً با بوی اسپند و صدای خندهٔ بچه‌ها در کوچه‌ها درهم می‌آمیزد. در برخی روستاها، باور داشتند اگر قاشق‌زن‌ها را نشناسی و به آن‌ها خیر بدهی، بدی از خانه‌ات دور می‌شود. همین راز ناشناسی، به آیین حالتی نیمه‌اسطوره‌ای می‌داد، گویی «فرشته‌هایی با چادر گلدار» از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر می‌رفتند تا شادی پخش کنند.

در اصفهان و یزد، قاشق‌زنی گاهی با شعرهای موزون همراه است و معمولاً دختران جوان در آن پیش‌قدم می‌شدند. صدای قاشق‌ها با آجرهای زرد حیاط‌ها درهم می‌پیچید و صاحب‌خانه‌ها شیرینی‌های سنتی مثل نان برنجی یا قطاب در ظرف قاشق‌زن‌ها می‌ریختند. در بعضی خانواده‌ها، اگر دختر جوان قاشق‌زن خوش‌برخورد بود، آن را نشانه‌ای از خوش‌قدمی می‌دانستند و برایش آرزوی بخت خوب می‌کردند.

در جنوب ایران، به‌ویژه بوشهر و بندرعباس، این آیین رنگی دریایی‌تر دارد. بچه‌ها با تکه‌پارچه‌های رنگارنگ شبیه بادبان، بر سر می‌رفتند و قاشق‌های کوچک را به قابلمه‌های برنجی می‌زدند. موسیقی خاص بندری، همراه با صدای قاشق‌زنی، حال‌وهوایی از جشن و رقص به کوچه‌ها می‌داد. حتی گاهی بزرگ‌ترها هم به جمع می‌پیوستند و در پایان، همه با هم دعای «سال خوب، دریا آرام» را می‌گفتند.

در این تفاوت‌های محلی، یک روح مشترک موج می‌زند: هم‌صدایی در شادی. چه در کوچه‌های سرد خراسان، چه در گرمای جنوب، قاشق‌زنی زبان واحدی دارد، زبانِ طلب نیکی. در هر جغرافیا، صدا و شادی راهی پیدا می‌کند تا خود را به گوش دیگران برساند. همین است که آیین قاشق‌زنی، با همهٔ سادگی‌اش، به میراثی زنده و فراگیر تبدیل شده است؛ پلی میان نسل‌ها، میان کوچه‌های خاکی دیروز و آپارتمان‌های امروز.

سوالات متداول

۱. قاشق‌زنی چیست و چرا انجام می‌شود؟

قاشق‌زنی یکی از آیین‌های کهن چهارشنبه‌سوری است که در آن، کودکان و نوجوانان با پوشیدن چادر و زدن قاشق بر کاسه‌های فلزی، از خانه‌ها خوراکی می‌گیرند. این رسم نمادی از طلب شادی، برکت و نیکی برای سال نو است و ریشه در باورهای نیاکانی ایرانیان دارد.

۲. چرا قاشق‌زن‌ها چادر سر می‌کردند؟

پوشاندن چهره با چادر، نماد فروتنی و ناشناسی در طلب نیکی بود. مردم باور داشتند اگر چهره‌ی قاشق‌زن شناخته شود، «راز نیکی» از میان می‌رود. به‌همین دلیل، کودکان با چادر مادران‌شان به کوچه می‌رفتند تا آیین را با احترام و رازداری اجرا کنند.

۳. آیا قاشق‌زنی فقط مخصوص کودکان بوده است؟

در گذشته بیشتر کودکان و نوجوانان این رسم را اجرا می‌کردند، اما در بسیاری از مناطق، دختران جوان و حتی خانواده‌ها نیز در قالب گروه‌های کوچک در آن شرکت داشتند. هدف، ایجاد حس مشارکت و دوستی در محله بود.

۴. چگونه می‌توان قاشق‌زنی را در شهرهای امروزی اجرا کرد؟

در خانه‌ها یا آپارتمان‌ها می‌توان نسخه‌ای خانگی از این آیین را اجرا کرد: روشن‌کردن چند شمع، زدن قاشق بر ظرف کوچک، گفتن آرزوها، یا حتی ضبط صدای قاشق‌ها برای ثبت خاطرات. مهم‌ترین اصل، حفظ روح شادی و احترام به آرامش همسایگان است.

۵. آیا قاشق‌زنی خطرناک است؟ چگونه ایمن برگزار شود؟

قاشق‌زنی به‌خودی‌خود خطرناک نیست؛ آنچه باید رعایت شود، پرهیز از آتش‌بازی‌های پرصدا و ازدحام در کوچه‌هاست. استفاده از ظرف‌های سبک، اجرای آیین در محیط امن (حیاط یا داخل خانه) و توجه به احترام همسایه‌ها، این رسم را زیبا و بی‌خطر نگه می‌دارد.

نتیجه‌گیری

آیین‌ها، فقط برای گذشته نیستند؛ آن‌ها زبان ناخودآگاهِ ما برای گفت‌وگو با زمان‌اند. قاشق‌زنی، با همهٔ سادگی‌اش، یکی از همین زبان‌هاست، صدای فلزی که از دل قرن‌ها می‌آید تا یادمان بیندازد: شادی را باید تمرین کرد. در دنیای پرسرعت امروز، شاید نتوانیم مثل گذشته کوچه به کوچه برویم، اما می‌توانیم روح آیین را در رفتارهای کوچک روزمره بازسازی کنیم. کافی‌ست کمی توجه، کمی نیت، و چند دقیقه مکث.

مقالات مرتبط

اتاق پذیرایی به‌مثابه سالن سینما؛ فرهنگ تماشا در خانه‌های ایرانی

از سماور و فرش تا استریم و پلی‌لیست؛ راهنمایی فرهنگی و کاربردی برای دیدن جمعی در اتاق پذیرایی ایرانی و بازآفرینی خاطرات خوش تماشا.

تلویزیون به‌عنوان آینه جامعه؛ چطور تصویر ما روی پرده و صفحه ساخته شد؟

از بوی چای عصرگاهی و خش‌خش آنتن تا پلتفرم‌های امروز؛ این یادداشت روایت می‌کند چگونه تلویزیون و سینما هم آینه جامعه ایران بوده‌اند و هم سازنده تصویر آن. با راهکارهای ساده برای بازآفرینی آیین تماشا و ثبت خاطرات جمعی در خانه.

نذر نور؛ بازتاب چراغ محله در شعر، نقاشی و آیین‌های ایرانی

از چراغ نفتی تا رشته‌چراغ‌های امروزی؛ «نذرِ نور» چگونه صمیمیت محله را گرم نگه می‌دارد و خاطرات را به نسل تازه منتقل می‌کند؟ راهکارهای کم‌هزینه، اخلاق همسایگی و الهام از شعر و نقاشی.

دیدگاهتان را بنویسید

5 × یک =