صفحه اصلی > ادبیات یاد و یادمان : دست‌خط پدر؛ چرا نوشته‌های کاغذی هنوز از پیام‌رسان‌ها صمیمی‌ترند؟

دست‌خط پدر؛ چرا نوشته‌های کاغذی هنوز از پیام‌رسان‌ها صمیمی‌ترند؟

یادداشت کاغذی با دست‌خط پدر کنار لیوان چای روی میز چوبی در خانه‌ای ایرانی، نمادی از صمیمیت دست‌خط در مقایسه با پیام‌رسان‌های دیجیتال

آنچه در این مقاله میخوانید

دست‌خط پدر؛ یک خط کج‌ومعوج که از هزار پیام «آنلاین» واقعی‌تر است

یک روز معمولی است. وسط شلوغی نوتیفیکیشن‌ها، پوشه‌ای را در کشوی قدیمی میز باز می‌کنی. لای دفترچه تلفن جلد چرمی، برگه‌ای زردرنگ بیرون می‌آید؛ یادداشتی با خودکار آبی، با خطی که کمی می‌لرزد: «پسرم، این شماره تعمیرکار گاز، کارش خوبه. مراقب باش.» ناگهان زمان متوقف می‌شود. نه چون اطلاعات مهمی روی کاغذ است؛ چون این «خط» هنوز بوی دست‌های پدر را می‌دهد. همان دستی که سال‌ها پیش، روی دفتر مشق تو خط قرمز کشید و نوشت «آفرین».

موضوع این یادداشت «نوستالژی برای گذشته بدون اینترنت» نیست. مسئله این است که چرا همین خط‌های کج‌ومعوج، با غلط‌های املایی و جوهر پخش‌شده، از طولانی‌ترین چت‌های پیام‌رسان صمیمی‌تر حس می‌شوند؟ چرا یک تکه کاغذ در جیب پیراهن قدیمی، می‌تواند بیشتر از تمام آرشیو چت‌های یک رابطه، اشکمان را دربیاورد؟ اینجا می‌خواهیم کمی آهسته‌تر نگاه کنیم: به دست‌خط پدر، مادر و عزیزان، به دفترچه‌ها، حاشیه‌نویسی‌ها، دعاها و برگه‌هایی که گوشه زندگی‌مان جا مانده‌اند.

چرا نوشته‌های کاغذی هنوز صمیمی‌تر از پیام‌رسان‌ها به‌نظر می‌رسند؟

متن دیجیتال، تمیز، یکنواخت و «قابل ویرایش» است. در واتساپ و تلگرام، حروف همه ما شبیه هم‌اند. «دوستت دارم»ی که تو می‌نویسی، از نظر شکل، هیچ فرقی با «دوستت دارم» بقیه ندارد؛ فقط فرستنده و زمانش فرق می‌کند. اما روی کاغذ، هر «دوستت دارم» یک چهره منحصر‌به‌فرد پیدا می‌کند؛ انگار اثرانگشت احساس است.

وقتی کسی برایمان می‌نویسد، فقط جمله نمی‌سازد؛ زمان و بدنش را روی کاغذ خرج می‌کند. باید بنشیند، قلم را بردارد، فشار بدهد، شاید چندبار تمرین کند، خط خطی کند، پاک کند، دوباره بنویسد. این «دست‌وپا زدن» در متن می‌ماند. ما در پیام‌رسان فقط «نتیجه» را می‌بینیم؛ در نوشته کاغذی، مسیر هم ثبت می‌شود.

  • در پیام‌رسان، متن قابل ویرایش است؛ می‌توانی اشتباه را پاک کنی، جمله را بزک کنی.
  • روی کاغذ، هر مکث، هر خط‌خوردگی و هر غلط املایی، اثری از تردید و اضطراب و صمیمیت است.
  • پیام دیجیتال همیشه در همان فونت استاندارد می‌ماند؛ اما دست‌خط، با حال‌وهوای آن لحظه، کمی ریزتر، درشت‌تر، لرزان‌تر یا عصبی‌تر می‌شود.

شاید برای همین است که وقتی پدر کنارمان نیست، یک برگه ساده با چند کلمه معمولی، ناگهان تبدیل می‌شود به سند حضور او؛ انگار خودش پشت میز نشسته و همان لحظه حرف می‌زند.

فشار قلم، لک چای، غلط املایی؛ جزئیات کوچکی که به زبان عاطفه تبدیل می‌شوند

اگر کمی با دقت‌تر به دست‌خط عزیزان نگاه کنیم، می‌بینیم هر خط، چند لایه اطلاعات احساسی با خودش دارد. لایه‌هایی که در متن دیجیتال تقریباً پاک می‌شوند.

فشار قلم: شدت احساس

گاهی پدر زیر یک کلمه خط می‌کشد و کاغذ از پشت برگه هم خراش می‌خورد. روی پاکت قبض گاز نوشته: «حتماً امروز پرداخت شود». فشار قلم، صدای محکم اوست وقتی نگران است. در مقابل، در حاشیه یک کتاب شعر کنار تخت، شاید با خودکار کم‌جوهر، آرام نوشته: «چه قشنگ…». خط نازک‌تر است، انگار زیر لب زمزمه کرده.

تکرار کلمه: دغدغه‌ای که ول‌کن نیست

در دفترچه یادداشت کنار تلفن، مادر چندبار پشت‌سرهم نوشته: «ماست بگیر، یادت نره». این تکرار، فقط فراموش‌کاری تو را نشانه نمی‌رود؛ نشان می‌دهد که حواسش به جزئیات زندگی توست. تکرار کلمه، یک جور اصرار مهرآمیز است؛ چیزی شبیه اینکه هر روز زنگ بزند و بپرسد «ناهار خوردی؟».

غلط املایی: جایی برای لبخند و دلتنگی

غلط‌های املایی روی کاغذ، بعد از رفتن آدم‌ها، تبدیل به امضای شخصی آن‌ها می‌شود. آن «صبح بخیر»ی که همیشه بدون «ح» می‌نوشتند، یا «موققیت»ی که دو تا «ق» داشت، حالا دیگر نه مایه تذکر که مایه لبخند و بغض است. در پیام‌رسان، غلط را به سرعت اصلاح می‌کنیم و رد می‌شویم؛ در کاغذ، غلط املایی، جاودانه می‌شود و بخشی از روایت آدم می‌گردد.

لکه چای و تاخوردگی: نشانه‌های زندگی روزمره

لکه چای گوشه کاغذ، خط چربی انگشت، جای تاخوردگی در جیب پیراهن یا کیف، همه این‌ها شهادت می‌دهند که این برگه در زندگی واقعی چرخیده. شاید مادر موقع نوشیدن چای، لیوان را کنار کاغذ گذاشته؛ شاید پدر یادداشت را توی جیب گذاشته و با خودش برده اداره. این نشانه‌های کوچک، کاغذ را از یک «رسانه» صرف، به یک «شیء زیسته» تبدیل می‌کند؛ چیزی شبیه آنچه در بخش اشیای قدیمی و وسایل روزمره دنبال می‌کنیم.

متن دیجیتال در برابر متن دستی؛ یک مقایسه حسی

متن دیجیتال و متن دستی، فقط در «رسانه» متفاوت نیستند؛ تفاوت آن‌ها در بدن ما هم ثبت می‌شود: در چشم، دست، بینی، گوش و حتی در نحوه نشستن ما پشت میز یا لم‌دادن روی مبل.

بُعد حسی متن دستی (دست‌خط پدر و عزیزان) متن دیجیتال (چت و پیام‌رسان)
لمس زبر و نرمی کاغذ، برجستگی جوهر خشک‌شده، تاخوردگی‌ها و لبه‌های ساییده‌شده را می‌توان لمس کرد. سطح شیشه‌ای و یکنواخت صفحه، فارغ از محتوا، همیشه همان است.
بو بوی کاغذ، جوهر، نم کتابخانه، یا حتی بوی کاغذ نامه وقتی سال‌ها در کشو مانده است. هیچ بویی ندارد؛ فقط شاید بوی قاب گوشی یا دست خودمان.
صدا خش‌خش ورق، صدای تا کردن کاغذ، لغزیدن خودکار روی صفحه در حافظه شنیداری ما حک می‌شود. کلیک کیبورد، تیک ارسال، صدای نوتیفیکیشن؛ صداهایی عمومی و تکراری.
زمان‌مندی کهنگی و زردشدن کاغذ، گذر زمان را به ما یادآوری می‌کند. رابط کاربری جدید، آپدیت‌ها و بکاپ‌ها، حس قدمت را کم‌رنگ می‌کند.

برای نسل‌هایی که با دفترهای کاهی، نامه‌های پستی و کارت تبریک بزرگ شده‌اند، این تفاوت حسی کاملاً ملموس است. اما حتی برای نسل دهه هشتادی و نودی که شاید کمتر نامه دیده‌اند، مواجهه با دست‌خط پدر روی یادداشت روی یخچال یا حاشیه کتاب، تجربه‌ای است که پیام‌رسان‌ها هنوز نتوانسته‌اند شبیهش را بسازند. همین‌جا، حافظه حسی و حس‌ها و حافظه به هم گره می‌خورند.

دفتر تلفن، حاشیه‌نویسی‌ها، دعاها؛ آرشیو خصوصی خط عزیزان

دست‌خط پدر، فقط در نامه‌های رسمی یا انشاهای مدرسه نیست. رد او، در جاهای حاشیه‌ای زندگی پخش شده است؛ جاهایی که معمولاً وقتی زنده است کمتر به چشم می‌آیند و بعد که نیست، ناگهان تبدیل به گنج می‌شوند.

دفترچه تلفن قدیمی

دفترچه تلفن‌ها، شناسنامه روابط خانوادگی‌اند. اسم‌ها که خط می‌خورند، دوباره نوشته می‌شوند، شماره‌ها که کنارشان یادداشت خورده «دوست قدیمی»، «فامیل مادری»، همه نشان می‌دهد که چه‌کسی در کدام مقطع، چقدر برای خانواده مهم بوده. دست‌خط پدر کنار اسم «حاج‌عمو رضا» با خودکار آبی پررنگ، یعنی هر بار با او حرف زده، همین دفترچه را باز کرده.

حاشیه‌نویسی روی کتاب‌ها

کتاب‌های کتابخانه خانه، فقط محل متن نویسنده نیست؛ لابه‌لای سطرها، کتابِ پدر و مادر از همان کتاب نوشته شده. آن‌جا که زیر یک جمله خط کشیده‌اند و نوشته‌اند «تجربه خودم»، یا تاریخ زده‌اند «زمستان ۷۸». وقتی بعد از سال‌ها دوباره کتاب را باز می‌کنی، انگار با نسخه جوان‌تر پدرت گفت‌وگو می‌کنی؛ با آدمی که آن‌موقع هنوز تو را مثل حالا نمی‌شناخت.

یادداشت‌های روی یخچال و آینه

«شیر تمام شد.»، «ناهار توی قابلمه روی گازه، حواست به شعله باشه.»، «تا دیر وقت بیدار نمون.» این جمله‌های کوتاه، گاهی بیشتر از بلندترین مکالمه‌ها، فرم روزمره محبت را نشان می‌دهند. کاغذ چسبیده روی در یخچال، برگه کوچکی روی آینه اتاق، یا کاغذی که با آهنربای تبلیغ پیتزافروشی نگه داشته شده، همه‌شان بخشی از معماری عاطفی خانه‌اند.

دعاها و یادگاری‌های مکتوب

دعاهایی که با دست‌خط مادر در حاشیه قرآن نوشته شده: «اللهم عاف اولادم». اسم تو که بین اسم‌ها آمده، انگار سال‌ها قبل، تو را به آینده وصل کرده‌اند. کارت‌های عروسی، تسلیت‌ها، یا حتی قبض‌های قدیمی که پشتشان با عجله یادداشتی نوشته شده، همه بدون اینکه بدانند، تو را به تاریخ ریز و خصوصی خانواده متصل می‌کنند.

چالش‌های عصر اسکرین؛ وقتی همه‌چیز در ابر ذخیره می‌شود، دست‌خط کجا می‌ایستد؟

در زندگی امروز، بیشتر نوشتن‌های ما روی اسکرین اتفاق می‌افتد. بسیاری از پدر و مادرها هم کم‌کم به پیام‌رسان‌ها مهاجرت کرده‌اند. شاید آخرین نسل دفترچه تلفن‌های کاغذی و یادداشت‌های کنار تلفن، همین دهه شصتی‌ها و هفتادی‌ها باشند. این تغییر، چند چالش برای «خاطره‌سازی دستی» به‌وجود می‌آورد:

  • کم‌شدن تمرین نوشتن با دست: دستخط‌ها کم‌کم ناشیانه‌تر و خسته‌تر می‌شوند؛ گاهی خودمان هم بعد از مدتی، خط خودمان را سخت می‌خوانیم.
  • ناپایداری فایل‌ها: گوشی عوض می‌کنیم، اکانت پاک می‌شود، بکاپ‌ها گم می‌شوند؛ و چت‌ها، مثل گردوغبار، در تاریخچه‌های طولانی گم می‌شوند.
  • یادگاری‌سازی سخت‌تر می‌شود: نشان‌کردن یک پیام خاص در پیام‌رسان، هرچقدر هم مهم باشد، حس نگه‌داشتن یک نامه در کشوی میز را ندارد.

با این‌حال، عصر اسکرین فقط خبر بد نیست؛ امکان ثبت، عکس گرفتن، اسکن‌کردن و ثبت خاطره با ابزارهای دیجیتال و هوشمند هم به ما کمک می‌کند که بخشی از این دست‌خط‌ها را نجات بدهیم. چالش امروز، شاید نه «یا کاغذ، یا اسکرین»، بلکه پیدا کردن نسبتی انسانی بین این دو است.

چگونه از دست‌خط عزیزان در عصر دیجیتال مراقبت کنیم؟ راه‌حل‌های کوچک، اثرهای بلندمدت

اگر در خانه، کشویی دارید که پر از دفتر، برگه، قبض و کارت‌های قدیمی است، احتمالاً یک آرشیو خام از دست‌خط‌های خانواده را نگه می‌دارید؛ بی‌آنکه بدانید. می‌شود با چند حرکت ساده، این آرشیو را آگاهانه‌تر و ماندگارتر کرد.

۱. انتخاب و دسته‌بندی

  • برگه‌هایی را که نام، تاریخ، یا جمله‌ای شخصی دارند جدا کنید؛ مثل نامه‌ها، کارت‌های تبریک، یادداشت‌های محبت‌آمیز.
  • آن‌ها را در پوشه‌هایی بر اساس نام فرد (پدر، مادر، مادربزرگ،…) یا بر اساس دهه زندگی، نگه‌داری کنید.

۲. اسکن و عکاسی

  • از هر برگه، عکس باکیفیت یا اسکن تهیه کنید؛ به‌خصوص برگه‌هایی که کاغذشان نازک یا رو به تخریب است.
  • در کنار فایل عکس، یک فایل متنی کوچک بنویسید: این خط متعلق به کیست، حدوداً چه سالی نوشته شده، و چه داستانی پشتش بوده.

۳. بازآفرینی در زندگی امروز

  • یک جمله از دست‌خط پدر یا مادر را قاب کنید و در گوشه‌ای از خانه بزنید؛ جایی که صبح‌ها از کنارش رد می‌شوید.
  • بخشی از دست‌خط را تبدیل به طراحی روی ماگ، جلد دفترچه شخصی یا حتی پس‌زمینه گوشی کنید؛ رگه‌ای از گذشته در ابزارهای امروز.

این کارها، از دست‌خط یک «چیز موزه‌ای و دور» نمی‌سازند؛ آن را به جزئی از زندگی روزمره تبدیل می‌کنند. درست مثل آیین‌های کوچکی که در بخش طراحی آیین‌ها و روتین‌های خاطره‌ساز درباره‌شان حرف می‌زنیم، این هم نوعی آیین مراقبت از حافظه است.

تمرین‌هایی برای زنده نگه‌داشتن دست‌خط خودمان

دست‌خط پدر و مادر، بخشی از خاطرات ماست؛ اما روزی، دست‌خط ما هم برای کسی، همین نقش را خواهد داشت. شاید سال‌ها بعد، فرزند یا نوه‌ای، در کشویی قدیمی، چند خط از ما پیدا کند و با آن حروف کج‌ومعوج، سعی کند ما را دوباره بسازد.

۱. دفترچه‌ کوچک خانه

در خانه یک دفترچه کوچک برای حرف‌های روزمره بگذارید: کنار یخچال، روی میز ورودی یا نزدیک تلویزیون. به‌جای نوشتن در گروه خانوادگی «نان بگیر»، همین را در دفترچه بنویسید. بعد از چند سال، این دفترچه تبدیل به آلبوم زندگی روزمره خانه می‌شود.

۲. نامه‌های کوتاه بی‌مناسبت

گاهی بدون مناسبت، یک برگه بردارید و برای عزیزتان چند خط بنویسید؛ نه پیام عاشقانه اغراق‌آمیز، فقط چند جمله صادقانه: «امروز خسته بودی، حواسم بود.»، «از چای عصرانه دیروزمون خوشم اومد.» این برگه را جایی بگذارید که پیدا کند؛ لای کتاب، روی بالش، در کیف.

۳. حاشیه‌نویسی آگاهانه

وقتی کتاب می‌خوانید، اگر جمله‌ای به دل‌تان نشست، در حاشیه‌اش چیزی بنویسید: تاریخ، مکان، حال‌وهوای آن روز. اگر سال‌ها بعد، کسی این کتاب را ورق بزند، با نسخه پنهان شما، وارد گفتگو می‌شود؛ گفتگویی که شاید از هر چت طولانی صمیمی‌تر باشد.

دست‌خط در عصر اسکرین؛ انقراض یا تغییر شکل؟

شاید دست‌خط، مثل خیلی چیزهای دیگر، از «استاندارد روزمره» به «رخداد خاص» تبدیل شود. مثل نامه‌های پستی که امروز کمتر شده‌اند، اما اگر کسی نامه‌ای واقعی بفرستد، به خاطر کمیابی‌اش، چندبرابر ارزش احساسی پیدا می‌کند.

در آینده، ممکن است اغلب ارتباطات ما دیجیتال باشد؛ اما چند برگه با دست‌خط پدر، مادر، یا خودمان، مثل اشیای کوچک عزیز باقی بماند؛ چیزهایی در حد یک قاب عکس نقره‌ای نوستالژیک روی طاقچه، که هر بار از کنارش رد می‌شوی، کمی مکث می‌کنی. دست‌خط قرار نیست با فناوری بجنگد؛ شاید قرار است به ما یادآوری کند که پشت هر «پیام»، بدنی نشسته که گاهی لازم است رد انگشتانش را روی کاغذ ببینیم.

اگر امروز، در میانه هجوم اسکرین‌ها، چند دقیقه‌ای برای نوشتن با دست کنار بگذاریم، در واقع برای آینده‌ای دور، سند حضورمان را امضا می‌کنیم؛ برای روزی که شاید کسی، با باز کردن یک کشوی قدیمی، بخواهد از روی چند خط کج‌ومعوج، ما را دوباره به یاد بیاورد.

جمع‌بندی؛ چرا هنوز یک خط کج‌ومعوج روی کاغذ، این‌همه دل می‌بَرَد؟

دست‌خط پدر، مادر و عزیزان، چیزی فراتر از کلمه‌هاست؛ حضور فشرده‌شده آدم‌ها روی کاغذ است. فشار قلم، لرزش حروف، تکرار یک کلمه، غلط املایی، لکه چای یا تاخوردگی کاغذ، همه نشانه‌هایی‌اند که به ما می‌گویند: «این متن را یک بدن واقعی، در یک لحظه خاص، برای تو نوشته است.» در متن دیجیتال، جسمیت متن کم‌رنگ می‌شود؛ اما در متن دستی، بدن و زمان، هر دو در حروف رسوب می‌کنند.

عصر اسکرین، نه دشمن خاطره که دعوتی تازه برای طراحی آگاهانه‌تر آن است. اگر بتوانیم بین پیام‌رسان و کاغذ، بین چت و دست‌خط، نسبتی انسانی‌تر بسازیم، شاید نسل‌های بعدی هنوز بتوانند از لابه‌لای دفترچه‌ها، حاشیه‌نویسی‌ها و یادداشت‌های یخچالی، گرمای حضور ما را حس کنند. یک خط کج‌ومعوج روی کاغذ، گاهی یعنی: «من این‌جا بودم، برای تو نوشتم، با همین دست‌ها.»

پرسش‌های متداول درباره دست‌خط در عصر اسکرین

آیا متن دیجیتال می‌تواند جای دست‌خط را در صمیمیت بگیرد؟

متن دیجیتال می‌تواند سریع، راحت و گاهی بسیار صمیمی باشد؛ اما جنس صمیمیتی که دست‌خط می‌سازد، متفاوت است. در پیام‌رسان‌ها، احساس بیشتر از طریق سرعت پاسخ، ایموجی‌ها و حجم گفتگو منتقل می‌شود. در دست‌خط، بدن‌مندی متن نقش اصلی را دارد؛ حروفی که با دست کشیده شده‌اند. هیچ‌کدام کاملاً جای دیگری را پر نمی‌کنند؛ بهتر است هر دو را در زندگی‌مان نگه داریم: پیام‌های روزمره در فضای دیجیتال، و نوشته‌های کم‌تعداد اما ماندگار روی کاغذ.

اگر دست‌خط پدر یا مادر ناخوانا باشد، باز هم ارزش نگه‌داشتن دارد؟

بله. ارزش دست‌خط فقط به «خوانایی» نیست؛ به رد حضور نویسنده روی کاغذ هم هست. حتی اگر نتوانیم همه کلمات را بخوانیم، شکل حروف، شیب خط، و حتی عادت‌های اشتباهی نویسنده، برای ما تبدیل به چهره نوشتاری او می‌شود. می‌توانیم کنار هر برگه، در برگه‌ای جداگانه، محتوای تقریبی متن را بازنویسی کنیم تا خوانایی حفظ شود، اما اصل نوشته را به‌عنوان شیء عاطفی نگه داریم.

برای نسل‌های جدید که کمتر با کاغذ نوشته‌اند، چگونه می‌توان دست‌خط را معنادار کرد؟

برای دهه هشتادی و نودی، دست‌خط شاید «ابزار روزمره» نباشد، اما می‌تواند تبدیل به آیین کوچک شخصی شود. می‌شود از آن‌ها دعوت کرد دفترچه‌ای برای خودافشایی، ترانه‌ها، یا جملات محبوبشان داشته باشند. یا در مناسبت‌هایی مثل تولد و سال‌نو، کارت‌های کوتاهی با دست خودشان بنویسند. وقتی بعد از چند سال به این نوشته‌ها برگردند، تفاوت خط، نشان رشد و تغییرشان را عینی می‌کند و همین، معنا می‌سازد.

چگونه دست‌خط عزیزان را در برابر فرسودگی و ازبین‌رفتن حفظ کنیم؟

بهتر است دست‌خط‌های مهم را در پوشه‌های بدون رطوبت، دور از نور مستقیم و در کاورهای شفاف نگه‌داریم. از هر برگه، یک نسخه دیجیتال (اسکن یا عکس باکیفیت) تهیه کنیم و در چند جای امن ذخیره کنیم. می‌توانیم روی نسخه چاپی اسکن‌ها کار کنیم و نسخه اصلی را کمتر در معرض لمس قرار دهیم. این ترکیب کاغذ و فایل، کمک می‌کند هم اصالت فیزیکی شیء را نگه داریم، هم نگران نابودی کامل آن نباشیم.

آیا نوشتن با دست، تأثیری بر حافظه و احساس ما دارد؟

پژوهش‌های مختلف نشان داده‌اند که نوشتن با دست، بخش‌های گسترده‌تری از مغز را درگیر می‌کند و می‌تواند به تثبیت بهتر خاطرات کمک کند. وقتی با دست می‌نویسیم، آهسته‌تر و آگاهانه‌تر فکر می‌کنیم؛ کلمات را انتخاب می‌کنیم، خط‌خوردگی‌ها را می‌بینیم. همین روند، خودِ تجربه نوشتن را به یک رخداد احساسی تبدیل می‌کند. برای همین، بسیاری از افراد می‌گویند نوشتن روزانه در دفتر، به آن‌ها کمک می‌کند احساساتشان را بهتر بشناسند و به یاد بسپارند.

مانی فرهام- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
مانی فرهام با نگاهی آرام و دقیق به دنیاهای تصویر و صدا وارد می‌شود و از فیلم‌ها، موسیقی و متن‌هایی می‌نویسد که در حافظه ما جای گرفته‌اند. او روایت هنر را از میان حس‌ها و لحظه‌ها عبور می‌دهد و نقدی ارائه می‌کند که بر پایه فهم عمیق، توجه انسانی و پیوند با نوستالژی ایرانی شکل گرفته است.
مقالات مرتبط

وقتی نویسنده به شهر بازمی‌گردد؛ نقش مکان در شکل‌گیری روایت

بازگشت نویسنده به شهر و محله کودکی فقط سفر به گذشته نیست؛ لحظه‌ای است که می‌فهمیم مکان، یکی از شخصیت‌های اصلی هر روایت است و می‌تواند خاطرات ما را بازنویسی کند.

قصه‌های مدرسه؛ انشاهایی که در آن‌ها اولین‌بار خودمان را نوشتیم

قصه‌های مدرسه و انشا؛ از بوی دفتر نو تا فایل ورد. در این یادداشت، مانى فرهام از انشاهایی می‌گوید که در آن‌ها اولین‌بار «خودمان» را نوشتیم و مدرسه را به کارگاه خاطره‌سازی و خودآگاهی تبدیل کردیم.

کتاب‌هایی که بلوغ ما را رقم زدند؛ تأثیر رمان‌های ممنوعه دهه 80 و 90

روایت‌ تحلیلی از رمان‌های ممنوعه و نیمه‌ممنوع دهه‌ ۸۰ و ۹۰ که پنهانی در کیف مدرسه و زیر پتو خوانده می‌شدند و برای نسل نوجوان ایرانی، نوعی بلوغ فکری، عاطفی و سیاسی ساختند.

چیزی بنویسید، بماند به یادگار

20 + دو =