صفحه اصلی > موسیقی و نواهای ماندگار : ترانه‌هایی که به ما هویت دادند؛ از آوازهای نواحی تا ریمیکس‌های نسل Z

ترانه‌هایی که به ما هویت دادند؛ از آوازهای نواحی تا ریمیکس‌های نسل Z

ترانه‌ها و موسیقی ایرانی از آوازهای نواحی تا ریمیکس‌های نسل Z در یک دورهمی خانوادگی روی فرش ایرانی

آنچه در این مقاله میخوانید

ترانه‌هایی که به ما هویت دادند؛ وقتی یک آهنگ شناسنامه عاطفی ما می‌شود

برای خیلی از ما، اگر شناسنامه‌ رسمی‌مان گم شود، هنوز می‌توانیم خودمان را با چند ترانه معرفی کنیم؛ آهنگ‌هایی که اگر در یک مراسم عروسی، یک سفر جاده‌ای یا وسط شلوغی شهر پخش شوند، ناگهان می‌فهمیم «از کجای این سرزمین» آمده‌ایم. این متن درباره‌ همین لحظه‌هاست؛ زمانی که موسیقی دیگر فقط «سرگرمی» نیست، بلکه نقشه‌ هویت ماست.

از آوازهای نواحی و لالایی‌های محلی تا ریمیکس‌ها و میم‌های اینستاگرامی نسل Z، هر دوره‌ ایران، صدا و ریتم مخصوص خودش را داشته است. این صداها در کنار آیین‌ها و فصل‌ها، سفرها، مهمانی‌ها و حتی تنش‌های اجتماعی، لایه‌لایه روی هم نشسته‌اند و چیزی ساخته‌اند که می‌توانیم اسمش را «خاطره‌ صوتی جمعی» بگذاریم.

در این نوشته، از حیاط‌های گِلی و عروسی‌های محلی تا اسپیکرهای بلوتوث و پلی‌لیست‌های مشترک، رد یک ملودی را دنبال می‌کنیم؛ ملودی‌ای که مدام تغییر کرده، اما عجیب، هنوز «ما» را به رسمیت می‌شناسد.

آوازهای نواحی؛ وقتی جغرافیا با صدا شناخته می‌شود

قبل از این‌که آرشیو دیجیتال، یوتیوب و پلتفرم‌های موسیقی به ما نقشه‌ صداهای ایران را نشان بدهند، هر کسی جغرافیا را با صدای محله‌ خودش می‌شناخت. در یک روستای شمالی، شاید هویت تو با صدای چوپان و نی شکل گرفته باشد؛ در جنوب، با ضرب‌آهنگ‌های بندری؛ در خراسان، با دو تار و مقام‌ها؛ و در غرب ایران، با رقص‌های گروهی و آوازهای عاشقانه‌ محلی.

آوازهای نواحی فقط توصیف طبیعت یا عشق نیستند؛ اغلب، تاریخ حاشیه‌نشین‌ها، کارگران، کوچ‌نشین‌ها و اقلیت‌ها را حمل می‌کنند. لحن کشیده، سکوت‌های بین مصرع‌ها، جواب‌دادن گروه به خواننده‌ اصلی؛ همه این‌ها چیدمان یک جهان اجتماعی است. وقتی در یک مراسم محلی، جمعیت با هم می‌خوانند، مرز فردی بودن صدا از بین می‌رود؛ انگار خود «روستا» یا «شهر» است که دارد حرف می‌زند.

این نواها بعدها در رادیو و تلویزیون و پروژه‌های موسیقی نواحی، به صورت «آرشیو» درآمدند؛ اما برای کسانی که با آن‌ها بزرگ شدند، هنوز زنده‌اند: صدای شالیزار، بوی نم باران، خشکی کویر، و دلواپسی کوچِ سالانه، در این آهنگ‌ها فشرده شده است. وقتی در شهر دیگری، در یک مهمانی، ناگهان یک نغمه‌ محلی پخش می‌شود، مهاجر بودن یا «غریب بودن» تو یک‌باره شکل صوتی پیدا می‌کند.

خانواده، مهمانی، عروسی؛ ترانه‌هایی که ما را فامیل کردند

اگر چشم‌ها را ببندیم و به اولین عروسی‌ای که یادمان می‌آید فکر کنیم، صدا از تصویر جلو می‌زند. در موسیقی و نواهای ماندگار ایرانی، مراسم خانوادگی همیشه صحنه‌ اصلی بوده‌اند: حیاطی پر از صندلی فلزی رنگ‌ورو رفته، نور لامپ‌های رنگی، سفره‌ شام، کودکان خوابیده زیر پتوهای گلبافت و صدای بلندگو که تا کوچه می‌رفت.

ترانه‌ «عروسی» فقط یک آهنگ شاد نیست؛ نقش‌ تقسیم قدرت، جنسیت و نسل را بازنمایی می‌کند. این‌که چه کسی می‌رقصد، چه کسی اجازه ندارد برقصد، چه ترانه‌ای «آبرومند» است و چه آهنگی «جلف» محسوب می‌شود، همه‌اش تعریف می‌کند که ما خودمان را چه‌طور خانواده‌ای می‌دانیم.

برای نسل‌هایی که عروسی‌های دهه شصت و هفتاد را تجربه کردند، ترکیب موسیقی محلی، پاپ مجاز، و ترانه‌های زمزمه‌شده‌ ممنوع، بخشی از هیجان مراسم بود. یک نوار کاست که از شهر دیگری رسیده، می‌توانست سطح «مدرن بودن» عروسی را تعیین کند. در این فضا، موسیقی، کلاس اجتماعی را هم تعریف می‌کرد: این‌که خانواده چقدر به «روز» است، چقدر محافظه‌کار، و چقدر اهل ریسک فرهنگی.

در مهمانی‌های خانگی، از شب‌نشینی ساده تا جشن تولد، هر نسل آرشیو صوتی خودش را روی دیگری سوار می‌کرد. پدربزرگ که رادیو را دوست داشت، مادر که با نوار عاشقانه گریه می‌کرد، و نوجوانی که سی‌دی یا فلش‌اش را یواشکی به سیستم وصل می‌کرد؛ این تداخل، شبیه یک گفت‌وگوی چندصدایی درباره‌ «هویت» بود، فقط با زبان موسیقی.

از گرامافون تا پلی‌لیست؛ وقتی تکنولوژی، خاطره‌ شنیداری را عوض کرد

مسیر ترانه‌هایی که به ما هویت دادند، روی ریل تکنولوژی حرکت کرده است. هر رسانه‌ صوتی، شکل دیگری از خاطره‌سازی را ممکن کرده و حتی نوع «گوش‌دادن» ما را عوض کرده است.

دوره رسانه‌ اصلی نوع گوش‌دادن نوع خاطره‌ شنیداری
دهه‌ ۳۰ تا ۵۰ گرامافون و صفحه‌ گرام جمعی، رسمی، کم‌تعداد مهمانی‌های خاص، مراسم محدود
دهه‌ ۶۰ و ۷۰ نوار کاست هم جمعی، هم شخصی؛ قابل‌کپی سفرهای جاده‌ای، ضبط‌صوت خانه، تاکسی
دهه‌ ۸۰ سی‌دی و VCD کیفیت بالاتر، پخش تصویری مهمانی‌های خانگی، ویدئوکلیپ، موزیک‌ویدئو
دهه‌ ۹۰ به بعد MP3، استریم، پلی‌لیست کاملاً شخصی، سیال، اشتراکی آنلاین هندزفری، شبکه‌های اجتماعی، استوری‌ها

در دوران صفحه و گرامافون، دسترسی به موسیقی محدود و اغلب طبقه‌محور بود؛ بخشی از طبقه‌ متوسط شهری و بالاتر. جنس خاطره‌ها رسمی‌تر است: مهمان‌داری، شب‌نشینی روی قالیچه‌های دست‌باف، گوش‌دادن جمعی در سکوت.

با نوار کاست، صدا «قابل حمل» شد. نوار در ماشین، در اتوبوس، در مغازه و حتی زیر بالش نوجوان‌ها حضور داشت. خاطره‌ جاده، بدون ضبط کاست کامل نمی‌شود. ترکیب بوی بوی نوار کاست قدیمی، صدای باد از پنجره‌ نیمه‌باز و پخشِ یک ترانه‌ تکراری، یک بسته‌ کامل حسی می‌سازد.

سی‌دی و بعد فایل MP3، کیفیت و تنوع را بالا بردند و پلی‌لیست را جایگزین آلبوم کردند. حالا هویت شنیداری ما نه با یک خواننده، بلکه با ترکیب‌ نامعمول چند ژانر تعریف می‌شود. کسی که در پلی‌لیستش هم موسیقی نواحی دارد، هم رپ، هم لوفای؛ ناخواسته درباره‌ هویت ترکیبی و چندلایه‌اش حرف می‌زند.

سفر جاده‌ای، طبقه و مهاجرت؛ ترانه‌هایی که «حرکت» را صداگذاری کردند

بخشی از هویت ما نه در خانه، که روی جاده شکل گرفته است؛ پشت شیشه‌ ماشین، در صف پمپ‌بنزین، کنار چای لب جاده، در توقف‌های کوتاه کنار درختان تنومند. موسیقی این حرکت را صداگذاری کرده است.

برای خیلی‌ها، اولین مواجهه با موسیقی غیربومی، در همین سفرها رخ داده: خانواده‌ تهرانی که در جنوب با ضرب‌آهنگ بندری آشنا می‌شود، مسافری از خراسان که در غرب ایران برای اولین‌بار ساز و آواز محلی آن منطقه را می‌شنود. این تجربه‌ها، در حافظه‌ شنیداری ما «گیره» می‌زنند و هر بار همان ترانه را می‌شنویم، تصویر استراحتگاه‌های بین‌راهی، درخت بلوط جاده‌ای و توقف‌های کنار جاده برمی‌گردند.

موسیقی، طبقه‌ اجتماعی را هم در جاده نشان می‌دهد: ماشین قدیمی با ضبط نوار و دو سه کاست تکراری؛ اتوبوس بین‌شهری با پلی‌لیست راننده؛ خودروی مدل‌بالای شهری با سیستم صوتی قوی و پلی‌لیست آنلاین. حتی دعوای کوچک خانوادگی سر این‌که «چی بذاریم» بیانگر شکاف‌های نسلی، طبقاتی و سلیقه‌ای است.

برای نسل‌های مهاجر ـ از مهاجرت روستا به شهر تا مهاجرت به خارج از ایران ـ موسیقی راهی برای حمل‌کردن «خانه» بوده است. کسی که سال‌ها بعد در شهری دیگر، در گوشه‌ آپارتمان، با هندزفری همان ترانه‌ قدیمی محلی را گوش می‌دهد، در واقع دارد تکه‌ای از مکان‌های دلبسته را هر بار دوباره می‌سازد.

از نغمه‌ محلی تا ریمیکس نسل Z؛ وقتی یک ملودی در زمان سفر می‌کند

در دهه‌ اخیر، اتفاق مهمی که در موسیقی هویتی ایران افتاده، نه فقط ظهور ژانرهای جدید، بلکه بازگشت ملودی‌های قدیمی در لباس ریمیکس و میم است. نسل Z، که با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی بزرگ شده، راه دیگری برای گفت‌وگو با گذشته پیدا کرده است: سمپل‌کردن و مش‌آپ.

یک ملودی محلی کوتاه، ممکن است ناگهان به‌عنوان صدای پس‌زمینه‌ یک چالش تیک‌تاکی یا ریل اینستاگرام، جهانی شود. بخش کوچکی از یک لالایی، می‌تواند با بیت الکترونیک ترکیب شود و نقش موسیقی زمینه‌ ویدئوهای روزمره را بگیرد: آرایش‌کردن جلوی آینه، رانندگی در شهر، عصرهای خسته‌ کاری.

در این‌جا، هویت دیگر فقط «ملی» یا «محلی» نیست؛ بلکه یک هویت سیال است که بین رپ، پاپ، فولک و الکترونیک حرکت می‌کند. نسل Z با این کار، عملاً گذشته را «ادیت» می‌کند؛ همان‌طور که عکس قدیمی را با فیلترهای جدید بازنشر می‌کنیم.

چالش مهم این‌جاست: آیا این ریمیکس‌ها حافظه‌ جمعی را سطحی می‌کنند، یا برعکس، آن را زنده نگه می‌دارند؟ پاسخ احتمالا بین این دو است. اگر ما فقط در حد یک کلیپ ۱۵ ثانیه‌ای از ترانه‌ نواحی استفاده کنیم، ریشه‌ آن صدا گم می‌شود. اما همین کلیپ می‌تواند در کسی کنجکاوی ایجاد کند تا نسخه‌ کامل و بستر فرهنگی آن ترانه را جست‌وجو کند. این‌جا دقیقاً نقطه‌ای است که پروژه‌های فرهنگی و رسانه‌هایی مثل «مجله خاطرات» می‌توانند پلی بسازند بین ثبت خاطره با ابزارهای دیجیتال و هوشمند و ریشه‌های صوتی آن.

بدن، جنسیت، طبقه؛ هویت‌هایی که در ریتم ترانه نوشته می‌شوند

هر ترانه، فقط با کلماتش حرف نمی‌زند؛ ریتم و شیوه‌ اجرا، «بدن» را هم فرم می‌دهند. این‌که یک ترانه دعوت به رقص می‌کند یا نشستن در سکوت، این‌که مناسب جمع خانوادگی است یا گوش‌دادن تنهایی در اتاق، خودش بیانیه‌ای درباره‌ جنسیت، طبقه و عرف است.

در خیلی از مراسم محلی، ریتم‌های تند و گروهی، بدن‌ها را وارد میدان می‌کنند؛ رقص‌های حلقه‌ای، دست‌در‌دست، یا رو‌به‌روی هم. این رقص‌ها فقط «شادی» نیستند؛ تمرین‌ ناخودآگاه همبستگی‌اند. برعکس، برخی نغمه‌های سوگ و آیینی، بدن را در وضعیت خمیده، نشسته یا ساکن نگه می‌دارند؛ نوعی تمرین جمعی برای مواجهه‌ با فقدان.

مسئله‌ جنسیت هم در موسیقی، همیشه حضور داشته: این‌که چه صدایی برای «مردانه» و چه صدایی برای «زنانه» تلقی می‌شود؛ این‌که در مهمانی‌ها، چه کسی می‌تواند بلندتر بخواند، چه کسی باید زیر لب زمزمه کند. ترانه‌هایی که روی عشق ممنوع، آزادی بدن یا شکستن هنجارها دست می‌گذارند، اغلب ترجیح داده می‌شوند در فضای خصوصی‌تر شنیده شوند؛ اتاق، ماشین، هندزفری. همین انتخاب‌هاست که هویت خُرد ما را می‌سازد: هویتی که گاهی با هویت رسمی خانوادگی یا اجتماعی‌مان در تضاد است.

در دهه‌ اخیر، با رشد رپ و موسیقی مستقل شهری، صداهای طبقه‌ پایین‌تر یا حاشیه‌نشین شهرها، روایت خودشان را به مرکز آورده‌اند. کلمات درباره‌ بیکاری، حاشیه‌ شهر، مهاجرت، و خشونت روزمره، در کنار بیت‌های تند، به نوعی «دفتر خاطرات خشن» تبدیل شده‌اند؛ بخشی از حافظه‌ جمعی جدیدی که شاید هنوز به‌طور کامل در روایت رسمی جا نیفتاده، اما نمی‌شود نشنیده‌اش گرفت.

چطور آگاهانه‌تر با ترانه‌ها هویت خودمان را بسازیم؟

اگر قبول کنیم که موسیقی فقط پس‌زمینه‌ زندگی نیست و فعالانه در ساختن هویت ما نقش دارد، می‌توانیم با کمی آگاهی، این رابطه را خلاق‌تر کنیم. نه به‌معنای سانسور یا «سالم‌سازی» سلیقه، بلکه به‌معنای دیدن لایه‌های عمیق‌تر.

چند تمرین کوچک برای زندگی خاطره‌مند با موسیقی

  • پلی‌لیست خانوادگی بسازید: از هر عضو خانواده بخواهید ۳ ترانه‌ مهم زندگیش را پیشنهاد دهد؛ توضیح بدهد چرا. این پلی‌لیست را در یک سفر یا مهمانی پخش کنید. این کار، گفت‌وگوی نسلی را از سطح «سلیقه‌ خوب/بد» به سطح «قصه‌ زندگی» می‌برد.
  • ترانه‌ جاده‌ای خودتان را انتخاب کنید: برای مسیرهای تکراری (مثلاً مسیر خانه تا محل کار)، یک یا چند آهنگ ثابت انتخاب کنید. بعد از مدتی، آن مسیر در ذهن شما رنگ و ریتم مشخصی پیدا می‌کند.
  • آرشیو نغمه‌های محلی خانواده: اگر پدربزرگ، مادربزرگ یا یکی از بزرگ‌ترها ترانه‌ محلی بلد است، ضبطش کنید؛ حتی با موبایل. آن را در کنار عکس‌ها و نوشته‌ها در آرشیو خانوادگی بگذارید. این کار، پلی است بین خاطرات خانوادگی و نسل‌ها.
  • پلی‌لیست‌های موضوعی برای احساسات: برای زمان‌هایی مثل «دلتنگی»، «تمرکز»، «کار خانه»، پلی‌لیست بسازید. بعد از مدتی، ذهن شما یاد می‌گیرد با شنیدن هر پلی‌لیست، خود را به آن حالت منتقل کند؛ نوعی آیین روزمره‌ صوتی.

با چنین تمرین‌هایی، موسیقی از یک «نویز دائمی» در پس‌زمینه‌ زندگی دیجیتال، تبدیل می‌شود به ابزاری برای طراحی آیین‌ها و روتین‌های خاطره‌ساز؛ چیزی که هم امروز را قابل‌تحمل‌تر کند، هم برای فردای ما، ردپای واضح‌تری در حافظه‌ جمعی بگذارد.

جمع‌بندی: ما، ملودی‌های در حال عبور

اگر از بالا به مسیر موسیقی در زندگی ایرانی نگاه کنیم، انگار با رودخانه‌ای مواجهیم که از کوهستان‌های نواحی محلی شروع شده، از شهرها و دهه‌ها گذشته، و حالا در دلتای دیجیتال و پلی‌لیست‌های نسل Z پهن شده است. هر نسل، سنگ‌چین خود را در این رودخانه چیده؛ از صفحه و نوار تا سی‌دی و استریم. اما آب، همان آب است؛ میل به روایت، به هم‌خوانی، به این‌که «با هم» چیزی را زمزمه کنیم.

ترانه‌هایی که به ما هویت دادند، الزاماً «شاهکار»های هنری نبودند؛ گاهی یک آهنگ ساده‌ عروسی، یک لالایی محلی، یا یک ریمیکس اینستاگرامی بوده که روی ما اثر گذاشته. مهم این است که آن ترانه، در لحظه‌ای شنیده شده که ما آماده‌ ثبت خاطره بوده‌ایم: در سفر، در فقدان، در عاشق‌شدن، در دعوا، در آشتی، در تنهایی اتاق. شاید کار ما در امروز، این باشد که این لحظه‌ها را آگاهانه‌تر ببینیم و ثبت کنیم؛ تا فردا، وقتی نسل‌های بعدی به عقب نگاه کردند، بدانند این روزها با چه صداهایی تعریف می‌شد.

پرسش‌های متداول درباره هویت و ترانه‌ها در زندگی ایرانی

چرا ترانه‌های دوره‌ کودکی این‌قدر روی هویت ما تأثیر می‌گذارند؟

ترانه‌هایی که در کودکی می‌شنویم، معمولاً در موقعیت‌های تکرارشونده‌ قوی شکل می‌گیرند: لالایی‌ها، کارتون‌ها، مراسم مذهبی، عروسی‌های خانوادگی. مغز کودک هنوز در حال ساختن نقشه‌ احساسی جهان است و هر صدای تکرارشونده تبدیل می‌شود به «نشانه‌ امنیت» یا «نشانه‌ اضطراب». برای همین، سال‌ها بعد، شنیدن همان موسیقی‌ها بلافاصله ما را به حالت عاطفی آن دوره برمی‌گرداند و بخشی از احساس «من کی‌ام و از کجا آمده‌ام» را زنده می‌کند.

آیا ریمیکس‌ها و موسیقی دیجیتال، خاطره‌ شنیداری را سطحی‌تر کرده‌اند؟

نه لزوماً. ریمیکس‌ها و موسیقی دیجیتال سرعت گردش صدا را بیشتر کرده‌اند و امکان مصرف سطحی را بالا برده‌اند، اما همزمان ابزارهای تازه‌ای برای روایت شخصی هم داده‌اند. پلی‌لیست‌ها، استوری‌ها و ویدئوهای کوتاه، به ما اجازه می‌دهند قطعات موسیقی را با لحظه‌های خاص زندگی‌مان گره بزنیم. عمق یا سطحی‌بودن این خاطره‌ها، بیشتر به نوع استفاده‌ ما برمی‌گردد تا خود تکنولوژی.

موسیقی نواحی چه نقشی در هویت نسل‌های جدید دارد؟

برای بخشی از نسل‌های جدید، موسیقی نواحی در کودکی حضور پررنگی نداشته و بعداً، از طریق اینترنت یا پروژه‌های احیای موسیقی محلی با آن آشنا شده‌اند. در این حالت، موسیقی نواحی بیشتر نقش «کشف ریشه» و «بازگشت انتخابی» را بازی می‌کند؛ انگار کسی بعد از سال‌ها در شهر، تصمیم می‌گیرد به زبان مادری‌اش شعر بخواند. برای نسل‌هایی که در خانواده‌ روستایی یا محلی بزرگ شده‌اند، این موسیقی‌ها همچنان «هوای خانه» و نشانه‌ هویت اولیه‌اند.

چطور می‌توانیم آرشیو موسیقی خانوادگی بسازیم؟

می‌توانید از چند قدم ساده شروع کنید: لیست آهنگ‌هایی را که در عروسی‌ها، تولدها، سفرهای مهم و لحظه‌های سرنوشت‌ساز زندگی‌تان پخش شده نوشته و تا حد امکان فایل یا لینک آن‌ها را جمع‌آوری کنید. سپس از بزرگ‌ترها بخواهید ترانه‌هایی را که برایشان مهم بوده تعریف کنند و اگر می‌توانند، چند مصراع را زمزمه و ضبط کنند. این مجموعه را همراه با تاریخ و توضیح کوتاه هر قطعه نگه دارید. این آرشیو کوچک، در آینده تبدیل می‌شود به دفترچه‌ صداهای یک خانواده.

آیا سلیقه‌ موسیقی می‌تواند شکاف یا پل بین نسل‌ها باشد؟

سلیقه‌ موسیقی هم می‌تواند منبع سوءتفاهم و کشمکش باشد، هم فرصتی برای گفت‌وگو. وقتی هر نسل، موسیقی نسل دیگر را به «بی‌ارزش» یا «پُرسروصدا» تقلیل می‌دهد، شکاف عمیق‌تر می‌شود. اما اگر به‌جای قضاوت، از هم بپرسیم «این آهنگ برای تو چه خاطره‌ای دارد؟»، موسیقی می‌تواند پل باشد. شنیدن داوطلبانه چند ترانه‌ مهم همدیگر و صحبت‌کردن درباره‌ آن‌ها، یکی از ساده‌ترین تمرین‌ها برای ساختن زبان مشترک بین نسل‌هاست.

مانی فرهام- نویسنده تحریریه صدای خاطرات
مانی فرهام با نگاهی آرام و دقیق به دنیاهای تصویر و صدا وارد می‌شود و از فیلم‌ها، موسیقی و متن‌هایی می‌نویسد که در حافظه ما جای گرفته‌اند. او روایت هنر را از میان حس‌ها و لحظه‌ها عبور می‌دهد و نقدی ارائه می‌کند که بر پایه فهم عمیق، توجه انسانی و پیوند با نوستالژی ایرانی شکل گرفته است.
مقالات مرتبط

صدای باران روی پنجره و موسیقی فیلم‌های ایرانی؛ یک حافظه مشترک شنیداری

صدای باران روی پنجره و موسیقی فیلم‌های ایرانی چطور به یک حافظه مشترک شنیداری تبدیل شده‌اند؟ از تیتراژهای ملودرام‌های دهه ۷۰ و ۸۰ تا سکانس‌های تنهایی پشت پنجره، این مقاله رد این صداها را در خاطره جمعی چند نسل ایرانی دنبال می‌کند.

آواز اصیل؛ تکنیک، طنین و لذت شنیدن برای نسل پادکست

تحلیلی شنیداری از آواز اصیل ایرانی برای نسل پادکست؛ از تکنیک و طنین تا لذت شنیدن mindful. راهکارهای عملی برای هدفون، اتاق، EQ و مقایسه با فضای مینیمال پادکست.

نغمه‌های زورخانه؛ ریتم پهلوانی که هنوز نفس می‌گیرد

نغمه‌های زورخانه؛ ریتم پهلوانی، ضرب مرشد و فتوت؛ تحلیلی از صدای ضرب به‌عنوان ضربان حافظهٔ جمعی و راه‌های زنده‌نگه‌داشتن این آیین ایرانی.

چیزی بنویسید، بماند به یادگار

4 + هفت =