صفحه اصلی > زندگی و احساسات : وقتی خبرها روی اعصاب می‌رود؛ فرسودگی عاطفی در زندگی ایرانی

وقتی خبرها روی اعصاب می‌رود؛ فرسودگی عاطفی در زندگی ایرانی

صحنه‌ای شبانه از آپارتمان ایرانی با تلویزیون خبر بی‌صدا، پیام وویس واتساپ و استکان چای؛ نماد فرسودگی عاطفی و دل‌خستگی از خبر و نیاز به پناه عاطفی.

شب شهری است؛ نور مهتابی آشپزخانه روی کاشی‌ها افتاده. تلویزیون روی سکوت است اما نوار خبرها می‌چرخد. از واتساپ یک وویس بلند می‌آید و گروه فامیلی زیر هم خبر می‌ریزند. تو فقط می‌خواهی یک استکان چای آرام بریزی و سرت را به دیوار آشنا تکیه بدهی، اما مغزت خسته است؛ خسته از تحلیل‌های پایان‌ناپذیر، دل‌خسته از خبر. اینجا همان جایی است که «فرسودگی عاطفی» آرام و بی‌صدا وارد می‌شود.

وقتی هر گفت‌وگو به یک میدان فشار تبدیل می‌شود، خانه به‌جای پناه عاطفی، می‌تواند تماشاخانه اضطراب شود.

فرسودگی عاطفی از خبرها یعنی انباشته‌شدن نگرانی، اندوه، خشم و درماندگی در بدن و ذهن؛ چیزی که روی خواب، تمرکز و حوصله اثر می‌گذارد. در تاکسی حرفش هست، در محل کار هم، حتی سر سفره. این فقط درباره «اطلاع داشتن» نیست؛ درباره «حمل کردن» است. و این حمل مداوم، اگر کانالی سالم پیدا نکند، روی اعصاب می‌رود و چراغ محله درونمان را کم‌نور می‌کند.

معنا و ریشه‌های این تجربه

در فرهنگ ما شنیدن خبر، صرفاً دریافت اطلاعات نبوده؛ نوعی «وظیفه عاطفی» هم بوده است. ما با دردهای هم، زندگی می‌کردیم. «بیا بنشین درددل کن» فقط جمله‌ای محترمانه نبود؛ آیینی بود برای تقسیم بار و ساختن سپر جمعی. در محله، اگر کسی دل‌گیری داشت، بزرگ‌ترها «آب‌قندی کردن کینه‌ها» را بلد بودند؛ یک استکان چای شیرین، یک کاسه گردو یا شیرینی برای آشتی، یک نشست ساده که به «آشتی‌کنان» ختم می‌شد. این سنت‌ها نقش ضربه‌گیر داشتند؛ اجازه نمی‌دادند درد در گوشی‌ها جمع شود و خودمان را تنها مخاطب رنج بدانیم.

آن روزها «خانه» و «حیاط» رسانه بودند و سکوت هم بخشی از گفت‌وگو. امروز اما خبر از صفحه‌ها می‌ریزد و ما اغلب بدون آن سپرهای نرم جمعی می‌مانیم. فرسودگی عاطفی در چنین وضعی طبیعی است، نه نشانه ضعف. راهش تحقیر احساس نیست؛ بازطراحی همان سپرها در مقیاس کوچکِ خانه و جمع‌های امن است.

چطور این حس را امروز زنده کنیم؟

یک نقطه امن کوچک خانگی

خانه را به «اتاق وضعیت» تبدیل نکنیم. یک گوشه کوچک، روی میز ناهارخوری یا کنار پنجره، به عنوان «نقطه امن» تعریف کنید؛ جایی برای نفس کشیدن بدون بحث.

  • قانون: در این نقطه، تحلیل سیاسی ممنوع؛ صرفاً شنیدن مهربان و استراحت.
  • نشانه: یک شمع کوچک، گلدان یا پارچه طرح‌دار که یادآور صلح است.
  • زمان: روزی ۲۰ دقیقه سکوت مشترک با یک چای یا دمنوش.

شبِ بدون خبر

هفته‌ای یک‌بار «شبِ بدون خبر» بگذارید. نه به معنای بی‌خبری، بلکه برای بازگشتن به بدن و رابطه.

  1. تا ساعت ۱۰ شب اعلان‌ها را خاموش کنید.
  2. یک بازی ساده: یادآوری سه چیز کوچک خوش‌احساس از روز.
  3. آخر شب، اگر لازم شد، ۱۰ دقیقه «باز کردن بسته خبر» با مرزبندی زمانی.

تنظیم اعلان‌ها و مرزبندی نرم

  • اعلان گروه‌های پرتنش را بی‌صدا کنید؛ خبر را «می‌خوانید»، نه «حمله می‌کند».
  • ساعت خبرخوانی مشخص: مثلاً دو بازه کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای.
  • در محل کار، یک جمله توافقی: «الان وقتش نیست، بعد قهوه».

چای ریختن برای هم؛ بدون نصیحت

چای در فرهنگ ما ابزار «مرهم» است. قاعده‌اش ساده است: سرو بی‌منت، شنیدن بی‌قضاوت، و ختم جلسه با یک حرکت کوچکِ امید (مثلاً پخش یک موسیقی قدیمی).

  • به‌جای راه‌حل‌دادن فوری، دو سؤال آرام: «الان چه حس در بدنت پررنگ است؟» و «چه کمکت می‌کند ۱۰٪ بهتر شوی؟»
  • یادمان باشد بعضی سکوت‌ها نسخه‌اند، نه بی‌اعتنایی.

چطور این خاطره را ثبت کنیم؟

در دل دل‌خستگی از خبر، رشته‌ای به گذشته وصل کنید تا احساس تداوم و ریشه بگیرید.

  • ضبط یک صدا: ۲ دقیقه از حرف‌های دل خود یا یکی از بزرگ‌ترهای خانواده درباره «اولین چایی بعد از یک روز سخت».
  • شیء کوچک: یک استکان کمرباریک مادر، نعلبکی لب‌پریده یا قاشق چای‌خوری قدیمی را کنار نقطه امن بگذارید.
  • یادداشت دست‌نویس: یک خط از پدربزرگ یا مادربزرگ را قاب کنید؛ جمله‌ای مثل «این هم می‌گذرد، اما ما کنار هم می‌مانیم».
  • آلبوم آیین‌ها: عکس‌های «قندسابی»، «آشتی‌کنان»، «دورهمی ساده» را جمع کنید. این‌ها پناه عاطفی‌اند.

برای چه سن و چه فضا؟

برای خانواده با بچه

بچه‌ها آنتن قویِ احساسند. بحث‌های سنگین را سر سفره نکشید. اگر پرسیدند، ساده و بی‌وحشت بگویید: «بزرگ‌ترها دارند درباره چیزهای مهم حرف می‌زنند. وظیفه تو بازی و آموختن است؛ ما مراقبت می‌کنیم.»

  • کارت احساسات بسازید: خوشحال، نگران، عصبانی، آرام. هر شب یک کارت انتخاب کنند و بگویند چرا.
  • خبر تلخ را با «عمل کوچک» تراز کنید: آبیاری گلدان، آماده‌کردن لقمه فردا.
  • قصه‌گویی: خاطره ساده‌ای از کودکی خودتان که با مهربانی حل شد.

برای زوج تنها در آپارتمان

قرار گفت‌وگو را بدون قضاوت نگه دارید؛ «درست/غلط» را موقتاً کنار بگذارید و روی «تجربه بدن» تمرکز کنید: امروز کجای بدنتان خسته بود؟

  • زمان‌بندی: ۲۰ دقیقه خبر، ۲۰ دقیقه رابطه. تایمر بگذارید.
  • عبارت‌های امن: «می‌خواهم بفهممت»، «می‌شنومت»، «الان راه‌حل نمی‌دهم».
  • اختلاف دیدگاه = خطر نیست. آن را به تمرین کنجکاوی تبدیل کنید.

برای جمع هم‌محلی یا فامیل

جلسه را از «بحث فرسایشی» به «یادآوری خاطرات مشترک» ببرید. مثلاً به جای تکرار خبر، خاطره «آن مهمانی ساده پاتختی» یا «قندسابی بعد از آشتی» را زنده کنید.

  • هر نشست یک میزبان احساس: کسی که بحث را به آیین‌های آرام برگرداند.
  • دستور جلسه: ۱۵ دقیقه خبر، ۳۰ دقیقه بازی یا خاطره‌گویی، ۱۰ دقیقه جمع‌بندی امید.
  • سهم مشارکت عملی: ارسال سوپ برای مریض محله، همراهی برای خرید دارو؛ حمایت عملی، فرسودگی را کم می‌کند.

قدیم و امروز؛ چه چیزی عوض شده؟

دیدن تفاوت مهم است: قدیم، درد جمعی در حیاط، کوچه و پشت‌بام‌ها تقسیم و تخلیه می‌شد؛ امروز درد فردی در گوشی‌ها می‌ماند و مدام به ما برمی‌گردد. آن زمان، آیین‌های کوچک مثل دم‌کردن چای و سرزدن همسایه نقش «کانالِ احساس» را بازی می‌کردند؛ حالا لازم است این کانال‌ها را در خانه و جمع‌های کوچک بازطراحی کنیم تا فرسودگی عاطفی مزمن نشود.

محور قدیم امروز
فضای گفت‌وگو حیاط و بام، سماور روشن، هم‌نشینی چهره‌به‌چهره چت گروهی، تایم‌لاین، وویس‌های طولانی و پخش‌ونشر سریع
لحن رابطه دلداری در سکوت، نگاه و چای؛ بیشتر شنیدن تا اثبات بحث و اثبات، ارسال لینک و فوروارد؛ فشار برای موضع‌گیری
هزینه و فشار ذهنی تقسیم‌شده و قابل‌تحمل، خروجی عملی (کمک همسایه) انباشته و شخصی‌شده، بی‌عملی و احساس ناتوانی
نقش جمع حمایت عملی و آیین‌های مرهم مثل آشتی‌کنان لایک و استیکر؛ همدلی سریع اما کم‌عمق
  • نکته مهم: بازگشت به «آیین‌های کوچک» راه بازسازی کانال احساس است.
  • کلیدواژه‌های راهگشا: پناه عاطفی، چراغ محله، آشتی‌کنان، قندسابی.

خطاهای رایج در اجرای امروزی

  • مجبورکردن دیگران به شنیدن همه نگرانی‌ها بدون اجازه: اول بپرسیم «الان حال شنیدن داری؟» و اگر نه، زمان دیگری بگذاریم.
  • شرمنده‌کردن کسی که تاب نیاورده: جمله‌هایی مثل «باید قوی باشی» بارِ مضاعف است؛ به‌جایش بگوییم «چطور می‌توانم کنارت باشم؟»
  • کشاندن بحث‌های سنگین سر سفره یا جلوی بچه‌ها: سفره باید پناه عاطفی بماند؛ زمان و مکان گفت‌وگو را مدیریت کنیم.
  • تبدیل هر درد به محاکمه یا شوخی بی‌ملاحظه: شوخی وقتی مرهم است که «طرف مقابل» هم بخندد، نه فقط ما.
  • هشدار جدی: سوگ، سالگرد و ترحیم را دست‌مایه شوخی یا لایک‌جمع‌کردن نکنیم. این فضاها هنوز برای بسیاری «پناه عاطفی» واقعی‌اند و باید حرمت بماند.

جمع‌بندی

اگر حس می‌کنی «خبرها روی اعصاب می‌روند»، تنها نیستی. این فقط تجربه شخصی تو نیست؛ تجربه‌ای جمعی و ایرانی است که ریشه در شیوه شنیدن و حمل‌کردن درد دارد. ما نسل آیین‌های کوچکیم؛ از آشتی‌کنان تا قندسابی. فرسودگی عاطفی وقتی خطرناک می‌شود که کانال احساس تنگ باشد و خبرها بی‌وقفه وارد شوند. راهش بی‌احساس‌شدن نیست؛ ساختن کانال‌های سالم‌تر و مهربان‌تر است.

پیشنهاد ما ساده و کم‌هزینه است: یک «آیین کوچک ترمیم» برای خود تعریف کن. مثلاً یک عصر چای بدون خبر، یک پیام کوتاه فقط برای احوال‌پرسی، یک استکان چای و قند در نعلبکی به نیت آرام‌کردن دل هم. می‌توانی یک گوشه خانه را «نقطه امن» کنی و اعلان‌ها را در ساعتی مشخص خاموش. می‌توانی خاطره این روزها را با یک شیء کوچک یا صدای عزیزان ثبت کنی تا حس تداوم بگیری. در جمع فامیل، بحث را از مسابقه اثبات به یادآوری یک خاطره مشترک ببری.

این رسم‌ها منقرض نشده‌اند؛ فقط محتاج بازطراحی‌اند. هر بار که با مهربانی، مرزهای گفت‌وگو را روشن می‌کنی، چراغ محله درونت را روشن‌تر می‌کنی. هر بار که به جای قضاوت، چای می‌ریزی، پناه عاطفی می‌سازی. خبرها می‌آیند و می‌روند، اما آنچه می‌ماند شیوه باهم‌بودن ماست؛ همان چیزی که از دل خاطرات، امید فردا را می‌سازد.

پرسش‌های متداول

1.از کجا بفهمم دچار فرسودگی عاطفی از خبرها شده‌ام؟

وقتی پس از مصرف خبر، بی‌انگیزگی، تحریک‌پذیری، بی‌خوابی یا بی‌حوصلگی در ارتباط‌ها تجربه می‌کنی و حتی اخبار خنثی هم ضربان دلت را بالا می‌برد، احتمالاً وارد فاز فرسودگی شده‌ای. یک نشانۀ دیگر، ناامیدیِ بی‌دلیل و پرهیز از گفت‌وگوهای ساده است. با مرزبندی زمانی و آیین‌های آرام‌گر، وضعیت را بسنج.

2.اگر خانواده نمی‌پذیرند اعلان‌ها را خاموش کنم، چه کنم؟

پیشنهاد «توافق نرم» بده: یک بازه کوتاه ۲۰ دقیقه‌ای برای خبر و یک بازه برای استراحت. نشان بده خاموشی اعلان‌ها بی‌خبری نیست، نظم‌دهی است. می‌توانید یک قانون مشترک بگذارید: خبرهای مهم «خلاصه» و بی‌هیاهو گفته شوند و تحلیل‌ها بماند برای وقتی که همه آمادگی دارند.

3.چطور بدون قطع رابطه، از گروه‌های پرتنش فاصله بگیرم؟

بی‌صدا کردن گروه، پیام خوش‌بیان گذاشتن («اگر لازم شد منشنم کنید»)، و خلاصه‌خوانی روزانه راهکارهای عملی‌اند. همچنین می‌توانی برای خودت «فهرست منابع قابل اعتماد» تعریف کنی تا از بمباران لینک‌ها در امان بمانی. مرز محترمانه، بی‌احترامی نیست؛ مراقبت از خود است.

4.برای بچه‌ها خبر تلخ را چگونه توضیح دهیم؟

واقعیت را ساده و متناسب سن بگویید: «آدم‌ها گاهی سختی می‌بینند و بزرگ‌ترها کمک می‌کنند تا بهتر شود.» احساسشان را نام‌گذاری کنید و یک کار کوچک عملی پیشنهاد دهید: نقاشی، آبیاری گلدان، یا تماس با مادربزرگ. از ترساندن و جزئیات خشونت‌آمیز بپرهیزید و زمان خبر را کوتاه نگه دارید.

5.ثبت خاطره چطور به کاهش دل‌خستگی از خبر کمک می‌کند؟

ثبت یک صدا، نگه‌داشتن یک شیء خانوادگی یا نوشتن چند خط، رشته‌ای میان امروز و ریشه‌ها می‌کشد. وقتی رنج روزمره را در قاب خاطره می‌گذاریم، معنا و تداوم می‌یابد و «من تنها نیستم» را به ما یادآوری می‌کند. این یادآوری، سپر روانی می‌سازد و فرسودگی را کاهش می‌دهد.

برچسب ها :
تصویر کاربر ai . تحریریه مجله خاطرات
روایت احساس، تجربه و زندگی به زبان انسان و ai؛ این مطلب با همکاری تحریریه مجله خاطرات نوشته شده است؛ جایی که روایت احساس، تجربه و زندگی با نگاهی انسانی و بهره‌گیری از هوش مصنوعی در هم می‌آمیزد. ما در مجله خاطرات می‌کوشیم صدای درون انسان‌ها را ثبت کنیم؛ از لحظه‌های ساده تا تجربه‌های ماندگار، تا هر نوشته پژواکی از زندگی واقعی باشد.
مقالات مرتبط

نوری که خاموش نمی‌شود؛ پیوند روشنایی بیرون و آرامش درون

از چراغ نفتی حیاط تا چراغ ایوان و چراغ مطالعه پشت پنجره؛ نوری که خاموش نمی‌شود چگونه ضربان محله را آرام و دل خانه را گرم نگه می‌دارد؟

18 آبان 1404

روشنایی میان آدم‌ها؛ وقتی چراغ محله استعاره‌ای از امید می‌شود

از کوچه‌های روشن دیروز تا چراغ‌های کم‌هزینه امروز؛ چگونه چراغ محله به استعاره‌ای از امید، مراقبت جمعی و حس «ما» تبدیل می‌شود؟ راهکارهای ساده و معنادار برای روشن‌کردن دل‌ها و کوچه‌ها.

18 آبان 1404

گریه امن، خنده جمعی: نقش فیلم و سریال در تخلیه عاطفی خانواده‌ها

تماشای مشترک فیلم و سریال در خانه‌های ایرانی، آیینی برای گریه امن و خنده جمعی است؛ شبی که در آن دل‌ها سبک می‌شوند و خانواده دوباره با هم گفتگو می‌کند.

18 آبان 1404

دیدگاهتان را بنویسید

4 × 3 =