صفحه اصلی > نوستالژی و یادگاری‌ها : کشتی گیله‌مردی؛ پهلوانی میدان‌های خاکی

کشتی گیله‌مردی؛ پهلوانی میدان‌های خاکی

کشتی گیله‌مردی در میدان خاکی شمال با مرشد، شال پهلوانی و حلقه تماشاچی؛ آیین قول شرف و احترامِ بعد از نبرد.

بوی خاک نم‌خورده‌ی شمال در غروبِ پس از باران بالا می‌آید. دور میدان خاکی، پیر و جوان حلقه زده‌اند. مرشد با صدای ضرب، ریتم می‌گیرد و در میان همهمه، فریاد «یاعلی» مثل نسیم از روی شال‌های رنگی می‌گذرد. بچه‌ها از لبه‌ی زمین، با چشمانی برق‌زده نگاه می‌کنند؛ لحظه‌ای که در آن زور و انصاف کنار هم می‌ایستند.

اینجا کشتی گیله‌مردی فقط کشتی نیست؛ یک قرارِ نانوشته است برای حفظ حرمت‌ها. اما امروز، با زندگی آپارتمانی، کمبود فضاهای باز و وقت دورهمی، این شکل از پهلوانی جمعی کمرنگ‌تر شده. خیلی از بچه‌ها پهلوان را در ویدیو می‌بینند، نه در میدان زنده. پرسش ما همین است: چگونه می‌شود روح این آیین را، نه لزوماً فرم سختِ درگیری بدنی را، به روزهای پرشتاب امروز آورد؟

اگر در خانواده یا محله‌تان کسی از میدان‌های خاکی خاطره دارد، همین حالا پایه‌های یک دورهمی کوچک را بگذارید: یک ترموس چای، یک شال قدیمی، چند عکس از آلبوم خانوادگی و چند داستان کوتاه. از همین‌جا قصه‌ی پهلوانی شروع می‌شود.

معنا و ریشه‌های این تجربه

کشتی گیله‌مردی در ریشه، آیینِ «قول شرف» است. قبل از دست‌دادن، چشم در چشم هم می‌ایستند و داوطلبانه می‌پذیرند که «حرمت» از «غلبه» مهم‌تر است. احترام به حریف، شنیدن صدای مرشد، و در پایان، خاک‌بوسی دست بزرگ‌تر یا پیش‌کسوت، نشانه‌هایی است که ریشه در اخلاق جمعی دارد. جایزه نمادین، گاهی یک شال پهلوانی یا کیسه‌ی برنج، بیش از ارزش مادی، یادآور منزلت اخلاقی قهرمان محل است. تماشاچیان داورِ نامکتوب این میدان‌اند؛ تشویق‌شان نه برای ضربه‌های خشن، که برای انصاف و جوانمردی به صدا درمی‌آید.

«پهلوان کسی است که در لحظه‌ی قدرت، حرمت طرف مقابل را نگه می‌دارد.»

نخستین کارکرد این آیین، پیوند محله است: رقابت سالم، زمینه‌ی گفت‌وگو را فراهم می‌کند و گاه به «آشتی‌کنان» غیررسمی میان خانواده‌ها می‌انجامد. نوجوان‌ها در این فضا «مردانگی اخلاقی» را می‌آموزند؛ یعنی مراقبت از ضعیف‌تر، توقف به اشاره‌ی مرشد، و پذیرش نتیجه بدون سرزنش. این سنت هم‌خانواده‌ی دیگر آیین‌های رقابتیِ جمعی است که شور و همبستگی می‌آورد؛ همان روحیه‌ای که در روایت طناب‌کشی هم توصیف شده است.

  • قول شرف پیش از شروع و احترامِ بعد از نبرد، استخوان‌بندی آیین است.
  • هدایای نمادین مانند شال پهلوانی، حامل شأن اخلاقی‌اند، نه نمایش ثروت.
  • داوری مردمی، از خشونت بیهوده پیشگیری می‌کند و «شادی جمعی محله» می‌سازد.

چطور این حس را امروز زنده کنیم؟

برگزاری «بعدازظهر پهلوانی» بدون هزینه

نسخه‌ای ساده و محترمانه برای پارک محله یا حیاط مدرسه (با هماهنگی نگهبان و مدرسه) بچینید؛ بی‌نیاز از مسابقه‌ی سنگین. سه نقش کوچک کافی است: مرشدخوان (خواندن چند بیت یا ذکر نام‌آوران محل)، نگهبان ایمنی (یادآوری توقف و فاصله)، و روایتگر (کسی از قدیمی‌ها که خاطره می‌گوید). به‌جای زورآزمایی، نمایش‌های کوتاه «تعادل و رهاسازی» اجرا کنید: گرفتن دست و حفظ تعادل، عقب‌نشینی به علامت مرشد، و دست‌دادن در پایان. یک شال یا روبان سبز را به‌عنوان «نشان یادگاری» به بزرگ‌تر مجلس تقدیم کنید. پس از آن با چای و نقل، عکس گروهی بگیرید و پنج خط درباره‌ی «قول شرف امروزِ ما» بنویسید.

  • نیازمندی‌ها: یک شال، یک تشک نازک یا چمن، ترموس چای، گوشی موبایل برای ضبط.
  • قواعد: داوطلبانه بودن، بدون شرط‌بندی، توقف به اشاره‌ی مرشد.
  • خروجی: یک عکس قاب‌پذیر، یک فایل صوتی خاطره، یک متن کوتاه برای گروه خانوادگی.

صدابرداری و روایت شفاهی

اگر در فامیل یا همسایگی، کسی میدان‌های خاکی و کشتی گیله‌مردی را از نزدیک دیده، از او دعوت کنید ۱۵ دقیقه روایت کند. با گوشی، صدابرداری روشن و چند پرسش راهگشا بپرسید: اولین باری که فریاد «یاعلی» شنیدی کِی بود؟ شال پهلوانی را دست چه کسی دیدی؟ آیا آشتی‌کنانی به‌یاد داری؟ نام‌ها، سال‌ها و مکان‌ها را دقیق بپرسید و در پایان اجازه‌ی انتشار در گروه خانوادگی بگیرید. همین فایل‌های صوتی، سرمایه‌ی عاطفی خانواده‌اند و وقتی در کنار عکس‌ها قرار می‌گیرند، نسل بعد با گوشت و پوست می‌فهمد «احترامِ بعد از نبرد» یعنی چه.

  1. پیش از شروع، گوشی را روی حالت پرواز و ضبط با کیفیت بالا بگذارید.
  2. نام‌ها و تاریخ‌ها را تکرار کنید تا درست ثبت شوند.
  3. نسخه‌ی پشتیبان را در فضای ابری و فلش نگه دارید.

نگه‌داشتن نمادها

نمادها خاطرات را قابل انتقال می‌کنند. اگر شالی قدیمی یا عکسی از دست‌دادن دو حریف دارید، آن را قاب بگیرید و زیرش یک جمله از مرشد محلی بنویسید: «پهلوان، اول حرمت». یک «دفترچه پهلوان‌های محل» بسازید: هر صفحه نام یک پهلوان، سال، و یک خصلت اخلاقی (انصاف، بخشش، دستگیری). همین جمع کوچک و احترام‌آمیز می‌تواند مثل دورهمی‌های محلی، پیوندی صمیمی بسازد؛ حسی که در روایت گردوشکستن در شب‌های محلی؛ مسابقه‌ای ساده با طعم همدلی هم دیده می‌شود. ثبت این آیین‌های بدنیِ بومی، شبیه مستندسازی رسم‌های خانگی است؛ می‌توانید پوشه‌ای در گوشی با عنوان «پهلوانیِ خانواده» بسازید و خروجی‌ها را در آن و در آلبوم خانوادگی یا گروه واتساپ نگه دارید.

برای چه سن و چه فضا؟

خانواده با بچه

برای کودکان، پیام مرکزی این آیین «مراقبت از ضعیف‌تر» است، نه زور بیشتر. یک بازی بی‌خطر طراحی کنید: روبه‌روی هم بایستید، دست‌ها را حلقه کنید و تلاش کنید بدون هل دادن، تعادل را حفظ کنید. به کودک بیاموزید در هر لحظه که طرف مقابل گفت «بس است»، بلافاصله رها کند؛ این تمرین توقف و همدلی، جوهر پهلوانی است. بعد از بازی، با یک قصه‌ی کوتاه از پهلوان محل، مفهوم «قول شرف» و احترام بعد از نبرد را زنده کنید و اجازه دهید کودک جمله‌ی «قول می‌دهم» را بلند بگوید.

زوج تنها در آپارتمان

یک «شب روایت» ۳۰ دقیقه‌ای بسازید: یک ویدئوی کوتاه از کشتی محلی را تماشا کنید، یک استکان چای دودی یا زغالی بنوشید، و هرکدام از پهلوان محبوب کودکی‌تان بگویید. به‌جای تعریف از قدرت بدنی، روی مرام و انصافِ آن‌ها مکث کنید. در پایان، یک جمله‌ی مشترک برای خانه بنویسید و نصب کنید: «در این خانه، قدرت یعنی مراقبت». این شب‌های کوتاه، درون آپارتمان، حس صمیمیت محله را یادآور می‌شوند.

جمع هم‌محلی یا فامیل

در حیاط پدربزرگ، پشت‌بام یا پارک نزدیک خانه، یک لوح کوچک با عنوان «پهلوان‌های محل ما» درست کنید: نام‌ها، سال‌ها و خصلت‌ها را بنویسید. پیش از هر نمایش نمادین، قوانین ایمنی را بخوانید و نقش مرشد و نگهبان ایمنی را مشخص کنید. با یک عکس دسته‌جمعی، رویداد را ثبت و در آرشیو خانوادگی ذخیره کنید. هدف افتخار مشترک است، نه رقابت تهاجمی؛ هرکس سهمی دارد: یکی روایت می‌کند، یکی می‌نویسد، یکی می‌نهد و دیگری ثبت می‌کند.

قدیم و امروز؛ چه چیزی عوض شده؟

این مقایسه ضروری است چون کشتی گیله‌مردی در گذشته در میدان‌های باز و مقابل چشم مردم شکل می‌گرفت؛ داوری جمعی و اخلاق پهلوانی، چارچوب رفتار را تعیین می‌کرد. امروز اگر قرار است بازآفرینی شود، باید امن، داوطلبانه، بدون تحقیر، بدون شرط‌بندی و فارغ از خشونت بیهوده باشد. مقایسه‌ی زیر کمک می‌کند به‌جای تقلیدِ صرفِ فرم درگیری بدنی، «روح آیین» را نگه داریم؛ همان روحی که صمیمیت محله، آشتی‌کنان و احترام بعد از نبرد را می‌سازد.

قدیم امروز
میدان خاکی روستا زیر نور غروب، حلقه‌ی تماشاچیان پارک شهری یا سالن چندمنظوره با حصار نرم و زمان‌بندی کوتاه
مرشد و داوری جمعی، تشویق برای انصاف ثبت ویدیو، آرشیو خانوادگی و گروه واتساپ، تاکید بر احترام
جایزه نمادین: شال پهلوانی، کیسه برنج، احترام جمع لوح دست‌ساز، قاب عکس چاپی، دورهمی با چای و نقل
تعریف پهلوانی: زور همراه انصاف، دستگیری از ضعیف‌تر مرام، مراقبت، مسئولیت اجتماعی و توقف به اشاره‌ی مرشد
زمین نرم خاکی، توقف به علامت مرشد تشک یا چمن، داوطلبانه بودن کامل، بدون شرط‌بندی و بدون تحقیر
کارکرد اجتماعی: آشتی‌کنان و رفع کدورت‌ها گفت‌وگوی سازنده، میانجی‌گری محلی و دعوت از سالمندان برای روایت

خطاهای رایج در اجرای امروزی

  • تجمل‌زدن آیین تا حد شوآف اینستاگرامی؛ اصل، سادگی و وقار است، نه قاب‌های نمایشی.
  • تحقیرِ بدن یا توان بدنی کسی؛ هرکس با توان متفاوت محترم است.
  • شرط‌بندی پولی یا شرط‌های خجالت‌آور؛ آیین پهلوانی با گروکشی ناسازگار است.
  • شوخی بی‌احترام با ریشهٔ آیین یا قومیت میزبان؛ قدردانی، نه کاریکاتور.
  • حذف بُعد اخلاقی و ماندن روی خشونت یا مسخره‌بازی؛ «پهلوانی» یعنی نگه‌داشتن عزت طرف مقابل حتی در لحظه‌ی غلبه.

پرسش‌های متداول

1.چطور در فضای محدود آپارتمانی یا پارک کوچک، نسخه‌ای امن اجرا کنیم؟

به‌جای مبارزه‌ی فیزیکی، روی نمایش‌های تعادلی، دست‌دادن، و تمرین توقف به اشاره‌ی مرشد تمرکز کنید. از تشک ورزشی یا چمن نرم استفاده کنید، نقش نگهبان ایمنی را تعیین کنید و پیشاپیش قوانین سه‌گانه را بخوانید: داوطلبانه بودن، بدون شرط‌بندی، توقف فوری به درخواست طرف مقابل. زمان را کوتاه (۱۵–۲۰ دقیقه) نگه دارید و خروجی را با یک عکس و یک جمله‌ی یادگاری ثبت کنید.

2.آیا برای بچه‌ها مناسب است؟ چگونه احترام را به‌جای خشونت برجسته کنیم؟

بله، اگر هدف «مرام» باشد نه فشار بدنی. با بازی‌های بی‌خطر مانند حفظ تعادل، راه‌رفتن دو نفره و «حلقه‌ی احترام» شروع کنید. مفهوم «قول شرف» را تمرین کنید: پیش از شروع، کودک جمله‌ی «قول می‌دهم مراقب باشم» را بگوید. به‌جای امتیازدهی برای زمین‌زدن، برای رعایت توقف، لبخند پس از پایان و دست‌دادن امتیاز بدهید.

3.چه تجهیزاتی لازم است و هزینه‌ها چقدر می‌شود؟

حداقل‌ها کافی است: یک شال یا روبان به‌عنوان نماد، یک تشک نازک یا چمن، یک ترموس چای، و گوشی موبایل برای ضبط. اگر خواستید، یک لوح دست‌ساز با مقوا و ماژیک بسازید. هزینه‌ی تقریبی نزدیک به صفر است؛ ارزش آیین در روایت جمعی، احترام و ثبتِ خاطرات است، نه ابزار گران.

4.چطور خروجی‌ها را ثبت و آرشیو کنیم که ماندگار باشند؟

پس از هر دورهمی، فایل‌های صوتی/ویدیویی را با تاریخ و نام افراد در پوشه‌ای با عنوان «پهلوانیِ خانواده» ذخیره کنید. یک نسخه را در فضای ابری و دیگری را روی فلش نگه دارید. یک عکس دسته‌جمعی چاپ کنید و پشت آن، جمله‌ای از مرشد یا بزرگ‌تر بنویسید. هر سه ماه یک‌بار، خروجی‌ها را مرور و مرتب کنید.

5.نقش زنان و دختران در این بازآفرینی چیست؟

این آیین می‌تواند خانواده‌محور و مشارکتی باشد؛ زنان و دختران به‌عنوان روایتگر، مرشدخوان، عکاس، نگهبان ایمنی یا طراح لوح یادگاری، نقش‌های اصلی دارند. در بخش‌های بدنی، اگر تمایل بود، تمرین‌های تعادلی و غیرتماسی کاملاً مناسب‌اند. هدف، ساختن صمیمیت محله و انتقال مرام است، نه تأکید بر زورآزمایی.

6.اگر اختلاف‌نظر یا تعصب محلی پیش آمد چه کنیم؟

پیش از شروع، «منشور کوتاه» بخوانید: احترام، داوطلبانه بودن، عدم تحقیر. نقش میانجی را به یک بزرگ‌تر یا معتمد بسپارید تا در صورت حساسیت، گفتگو را مدیریت کند. بر «داستان‌گویی مشترک» تاکید کنید؛ هرکس یک خاطره‌ی کوتاه بگوید و هدف را «آشتی‌کنان» بدانید، نه رقابت تند.

کشتی گیله‌مردی

کشتی گیله‌مردی گذشته‌ی رمانتیکِ دوردست نیست؛ الگویی زنده برای ساختن صمیمیت محله، احترام نسل‌ها و اعتماد جمعی است. وقتی در غروب‌های شمال، صدای ضرب می‌پیچد و خاکِ نم‌خورده بو می‌کشد، ما فقط صحنه‌ای ورزشی نمی‌بینیم؛ می‌بینیم که قول شرف، آشتی‌کنان و احترامِ بعد از نبرد، چگونه انسان‌ها را کنار هم نگه می‌دارد. امروز، این آیین منقرض نشده؛ تنها نیازمند آگاهی، امنیت و ظرافت در بازطراحی است. نیازی نیست میدان خاکی بزرگی داشته باشیم یا دنبال رقابت نفس‌گیر برویم. کافی است روح آیین را نگه داریم: سادگی، حرمت، و شادی جمعی.

دعوت به عمل: همین امشب می‌شود یک خاطره‌ی کوچک ساخت. گوشی را بردارید و صدای بزرگ‌تر خانواده را ضبط کنید؛ درباره‌ی اولین «یاعلی» که شنیده حرف بزند. یک عکس قدیمی از دست‌دادن دو حریف را قاب بگیرید و زیرش بنویسید: «پهلوان یعنی مراقبت». یا یک «لوح پهلوانی خانوادگی» با مقوا درست کنید و نام کسانی را که به وقت قدرت، مهربان‌اند روی آن بنویسید. این ثبت‌ها باید محترمانه و مهربانانه باشد؛ سرمایه‌ای عاطفی که روزی به دست نسل بعد می‌رسد و یاد می‌دهد قدرت، وقتی ارزش دارد که با مرام و مسئولیت همراه باشد.

تصویر کاربر ai . تحریریه مجله خاطرات
روایت احساس، تجربه و زندگی به زبان انسان و ai؛ این مطلب با همکاری تحریریه مجله خاطرات نوشته شده است؛ جایی که روایت احساس، تجربه و زندگی با نگاهی انسانی و بهره‌گیری از هوش مصنوعی در هم می‌آمیزد. ما در مجله خاطرات می‌کوشیم صدای درون انسان‌ها را ثبت کنیم؛ از لحظه‌های ساده تا تجربه‌های ماندگار، تا هر نوشته پژواکی از زندگی واقعی باشد.
مقالات مرتبط

مرد چراغ‌دار محله؛ قصه آدم‌هایی که کوچه‌ها را با دلشان روشن می‌کردند

پرتره‌ای از مرد چراغ‌دار؛ نمادی از همدلی محله و آیین‌های همسایگی. از چراغ نفتی تا سنسور حرکتی، قصه‌های شبانه و ایده‌های کم‌هزینه برای روشن‌کردن دل و کوچه.

چراغ نفتی سر کوچه؛ خاطره روشن شب‌های تاریک محله‌های قدیم

چراغ نفتی سرِ کوچه، نه فقط روشنایی راه، که گرمای همسایگی بود. در این نوشتار، از معنای فرهنگی «چراغ محله» تا راه‌های بازطراحی همان حسِ روشنایی گرم در خانه‌های امروز می‌خوانید.

صف، شعار، اعلامیه؛ خاطرات جمعی محله‌ها و نسخه‌های امروز همدلی

از صف نان و اعلامیه‌های دیواری تا گروه‌های کوچک همسایگی امروز؛ این نوشتار روایت می‌کند چگونه آن حس «با هم بودن» محله‌ها، هنوز می‌تواند در آپارتمان‌های امروز زنده شود—بی‌خطر، محترمانه و مهربان.

دیدگاهتان را بنویسید

هفت + هفت =