برچسب: استراحتگاه‌های بین‌راهی

اتوبوس آبی اردوی مدرسه با دانش‌آموزان ایرانی، معلم‌ها و لحظه‌ی آماده‌شدن برای عکس دسته‌جمعی؛ روایتی حسی از خاطرات نسلی و تجربه‌ی مشترک اردو.مجله خاطرات

از اتوبوس آبی تا عکس دسته‌جمعی؛ اردوی مدرسه و هیجان نسلی که ساده خوش بود

از اتوبوس آبی تا عکس دسته‌جمعی، اردوی مدرسه را به‌مثابه آیین جمعی نسل‌های ایرانی روایت می‌کنیم؛ با بو، صدا و جزئیات میدانی نسلی که ساده خوش بود.

18 آذر 1404
دیگ آش نذری در کوچهٔ محرم با بخار و پیازداغ؛ زنان و مردان در حال پخش، بازار محلی و کاسه‌های آماده؛ روایت مردم‌نگارانهٔ آش‌های ایران

آش‌های ایران؛ روایت شهرها از پشت یک کاسه گرم

سفری مردم‌نگارانه در کاسه‌های آش ایران؛ از دیگ‌های محرم و نذرهای خانگی تا بازارهای محلی و ترمینال‌های زمستانی، جایی که شهرها خود را معرفی می‌کنند.

استراحتگاه بین‌راهی ایرانی با نور زرد لامپ، تخت‌های فلزی و بخار چای و غذا؛ پناهگاهی امن و موقتی در مسیر سفرهای مدرن. مجله خاطرات

استراحتگاه‌های بین‌راهی؛ پناهگاه‌های بی‌ادعا در مسیر زندگی مدرن

استراحتگاه‌های بین‌راهی ایران را به‌عنوان پناهگاه‌های بی‌ادعا می‌کاویم؛ از نور زرد لامپ و تخت‌های فلزی تا بوی چای و بخار غذا که حس موقتی‌بودن و امنیت می‌آفریند.

تصویر نوستالژیک ترمینال اتوبوس بین‌شهری ایران در سپیده‌دم؛ باربری‌ها، خانواده‌ها، بخار چای و اتوبوس‌ها؛ تداعی‌گر خاطرات سفر و آغاز مسیر.

ترمینال‌ها؛ نقطه شروع سفرهایی که حافظه ساختند

ترمینال‌ها فقط محل حرکت نیستند؛ آغاز خاطرات سفرند. با روایت نوید اسفندیاری از بوها، صداها، لهجه‌ها و انتظار، نقش ترمینال در نوستالژی ایرانی را کشف کنید.

نقشهٔ کاغذی جاده‌ها روی کاپوت یک ماشین قدیمی، دست پدر روی مسیر نقشه و دست بچه‌ها روی گوشه‌ها، در صبح خنک سفر .مجله خاطراتجاده‌ای قدیمی ایرانی.

نقشه‌های کاغذی جاده‌ها؛ وقتی GPS فقط در دل پدر بود

روایتی قوم‌نگارانه از نقشه‌های کاغذی جاده‌ها در ایران؛ از کاپوت داغ ماشین و انگشت پدر تا بحث «راهِ نزدیک‌تر» و نقش این آیین در ساختن خاطرات خانوادگی.

چای لب جاده در غروب ایران با سماور برنجی بخاردار، استکان‌کمر کهربایی و رد چراغ ماشین‌ها؛ تصویری نوستالژیک از توقف بین‌راه و طعم سفر

چای لب جاده؛ طعمی ساده که سفر را زنده می‌کند

چای لب جاده؛ طعمی ساده که سفر را زنده می‌کند. توصیفی حسی از بخار استکان‌کمر، صدای ماشین‌ها و نقش این وقفه‌ی کوتاه در ساخت خاطره سفر.

پیک‌نیک ایرانی کنار جاده با سماور زغالی در ظهر جمعه، سینی چای و لیوان‌های لعابی زیر سایه‌ی درخت و دود ملایم زغال

پیک‌نیک با سماور زغالی؛ ظهرهای جمعه و بوی چای و جاده

روایتی زمین‌محور از پیک‌نیک با سماور زغالی در ظهرهای جمعه؛ از بوی دود و چای تا عادت‌های خانوادگی، مسیرهای بین‌راهی و راهکارهای ایمنی و بازآفرینی تجربه.

درخت اورس کوهستان در ایران زیر باد و کنار لکه‌های برف؛ نشانه‌ای از سفر، خاطرات و صدای باد در ارتفاعات

اُروس کوهستان؛ درختی که خاطره‌ی برف و باد را در خود دارد

اُروس کوهستان، درختی باددیده و برف‌خورده، چگونه در حافظهٔ محلی و سفرهای ایرانی جا خوش کرده است؟ روایت مردم‌نگارانه‌ای از صدا، اقلیم و خاطرات.

نمایی نوستالژیک از توقف خانوادگی زیر درختان بلوط کنار جاده در ایران؛ پیکان قدیمی، کتری لعابی و چای در سایه‌سار با نسیم ملایم

بلوط‌های کنار جاده؛ شاهدان خاموش سفرهای خانوادگی قدیم

روایتی میدانی از توقف‌های بین‌راهی قدیم زیر سایه‌ی بلوط‌ها؛ بوی چوب خیس، نسیم جاده و رسم‌های سادهٔ خانوادگی که سفر را معنادار و صمیمی می‌کرد.

توقف کنار جاده در غروب؛ خودرویی با فلاشر روشن، باد در علف‌ها، نور طلایی بر آسفالت و کوهستان دوردست؛ لحظه‌ای برای دیدن آسمان و شنیدن باد

توقف کنار جاده؛ لحظه‌ای برای دیدن آسمان و شنیدن باد

توقف کنار جاده، فرصتی برای دیدن آسمان و شنیدن باد است؛ با راهکارهای ایمن، آیین‌های کوچک و نگاه نوستالژیک، لحظه‌ها را به خاطره‌ای ماندگار تبدیل کنید.