دسته: سینما و تلویزیون خاطره‌انگیز

پشت صحنه سریال شهرزاد و سریال‌های پرخرج امروز با مقایسه نور، لوکیشن و عوامل فیلمبرداری در یک قاب سینمایی

پشت صحنه‌هایی که ندیدیم؛ روایت سریال شهرزاد تا سریال‌های پرخرج امروز

در این یادداشت تحلیلی‌ـ‌روایی از مانی فرهام، به پشت صحنه سریال شهرزاد تا سریال‌های پلتفرمی امروز سر می‌زنیم؛ جایی که نور، لوکیشن، لباس و رابطه کارگردان و بازیگر، حافظه جمعی و نوستالژی ما را می‌سازند.

نوستالژی نوارهای ویدئو و کاست در یک پذیرایی ایرانی قدیمی با تلویزیون برفکی و نوارهای دست‌نویس

نوستالژی نوارهایی که کیفیت‌شان پایین اما سرشار از حال خوش بودند

نوستالژی نوارهایی که کیفیت‌شان پایین اما سرشار از حال خوش بودند؛ از نوار ویدئو و کاست تا تصویر برفکی و صدای خش‌خش، چطور این نقص‌های تکنیکی تبدیل به زبان عاطفی یک نسل و منبع هویت و خاطره شده‌اند؟

خانواده ایرانی در حال تماشای تلویزیون قدیمی با دکور دهه ۶۰؛ بازگشت سینمای امروز به حال‌وهوای نوستالژیک و حافظه جمعی

سینمای امروز، حافظه دیروز؛ چرا بازگشت به ژانرهای دهه ۶۰ دوباره محبوب شده؟

چرا در عصر پلتفرم‌ها و جلوه‌های ویژه، سینمای امروز دوباره به حال‌وهوا و ژانرهای دهه ۶۰ برگشته است؟ این مقاله به ریشه‌های نوستالژیک، حافظه جمعی و معنای بازآفرینی آن دوران در فیلم‌ها و سریال‌های امروز می‌پردازد.

صحنه‌ای سینمایی از دو نسل درون یک ماشین ایرانی با صورت‌های نیمه‌در سایه و سایه‌درخت‌ها روی شیشه، الهام‌گرفته از سایه‌ها در سینمای کیارستمی و حافظه جمعی ایران

نقش سایه‌ها در سینمای کیارستمی؛گفت‌وگوی خاموش دو نسل هنر

در این مقاله نقش سایه‌ها در سینمای کیارستمی را دنبال می‌کنیم؛ از سایه‌درخت‌ها و آدم‌ها تا فضاهای نیمه‌روشن، به‌عنوان گفت‌وگوی خاموش دو نسل هنر و حافظه جمعی ایران.

نشیمن ایرانی با تلویزیون آنتن‌دار و نمایشگر استریم؛ خانواده دورهم با چای و تنقلات؛ نماد آنتن دیجیتال، سریال‌های اینترنتی و تماشای جمعی خاطره‌ساز.

آنتن دیجیتال و سریال‌های اینترنتی؛ دگرگونی آیین تماشای جمعی

از آنتن دیجیتال تا سریال‌های اینترنتی، آیین تماشای خانوادگی چگونه تغییر کرد و چطور می‌توانیم حس جمعی و خاطرات مشترک را در عصر استریم حفظ کنیم؟

دیگ مسی آش نذری در حیاط ایرانی با بخار صبحگاهی و دورهمی همسایه‌ها؛ نماد بخشش و جمع‌بودن در خاطرات، ادبیات و سینمای ایران.مجله خاطرات

آش نذری در ادبیات و سینما؛ استعاره‌ای از بخشش و جمع‌بودن

آش نذری در ادبیات و سینما فقط یک خوراک نیست؛ استعاره‌ای از بخشش، همدلی و خاطرات جمعی ماست. این نوشته با نگاهی فرهنگی و اجرایی، راه ساخت همان گرمای قدیمی با هزینه‌ی کمتر را نشان می‌دهد.

چیدمان کف‌نشینی با پشتی در فضای الهام‌گرفته از قهوه‌خانه؛ نماد فروتنی و صمیمیت در خاطرات ایرانی با نور گرم و سینی چای

پشتی در سینما و نقاشی ایرانی؛ نشانه فروتنی و صمیمیت در خاطرات ما

پشتی در سینما و نقاشی ایرانی فقط یک وسیله نیست؛ نشانه‌ای از فروتنی، صمیمیت و فاصله‌زدایی است. این یادداشت با تحلیلی فرهنگی و ایده‌های کاربردی، راه ساختن گرمای «چای دورهمی» در خانه‌های امروز را نشان می‌دهد.

باران در شعر و سینمای ایران؛ حیاط سنتی با حوض آبی و باران، کوچه قدیمی و پنجره آپارتمانی با نور گرم و چای، پیونددهندهٔ خاطرات و تولد دوباره

باران در شعر و سینمای ایران؛ از نماد غم تا نشانه‌ی تولد دوباره

کاوشی میان‌رشته‌ای درباره باران در شعر و سینمای ایران؛ از سوگواری و تطهیر تا امید و تولد دوباره، با پیوند به خاطرات جمعی و آیین‌های آرام‌بخش خانگی.

آستانهٔ خانه ایرانی با نور ملایم، کفش‌ها کنار در و کاسهٔ آب؛ نماد تعارف، خداحافظی و خاطرات دمِ در در سینما و ادبیات.

دم در به‌عنوان صحنه؛ بازتاب خداحافظی‌های طولانی در سینما و ادبیات ایرانی

دمِ در فقط مرز خانه نیست؛ صحنه‌ای اجتماعی برای تعارف، قول‌وقرار و خداحافظی‌های طولانی است. این یادداشت با نگاهی فرهنگی و تصویری، آستانه را به‌مثابه لحظه‌ای مرزی و سازندهٔ خاطرات واکاوی می‌کند.

تصویر شاعرانه حیاط پشتی با نور ملایم، سایه‌روشن، کاسه آب و درخت انار؛ بازتاب نور در خانه ایرانی و حس خلوت برای خاطرات خانوادگی

تصویر خلوت و روشنی: حیاط پشتی در شعر، سینمای شاعرانه و نگارگری

نور در خانه ایرانی، وقتی به حیاط پشتی می‌رسد، خلوت را می‌سازد: صدای آب، سایه‌روشن برگ‌ها و مکثی که به خاطرات خانوادگی جان می‌دهد. این نوشتار، نسبت نور/سایه را از نگارگری تا سینمای شاعرانه می‌کاود و راه‌های ساخت این حس در خانه امروز را پیشنهاد می‌کند.