نویسنده: تحریریه مجله خاطرات

مبادله کتاب در نشیمن ایرانی با فرش سنتی، فنجان‌های چای و لبخندهای دوستانه؛ مهمانی کتاب و تبادل حافظه در فضای خانه‌ای گرم و صمیمی

مبادله کتاب؛ مهمانی کتاب و تبادل حافظه

از کتاب دست‌به‌دست تا حافظهٔ جمعی در هر خانه‌ای، گوشه‌ای هست که بوی کاغذ می‌دهد؛ قفسه‌ای با جلدهای رنگ‌ورورفته، خط‌خوردگی‌های عاشقانه و یادداشت‌هایی که از خواننده‌ای به خواننده‌ی دیگر رسیده‌اند. این همان جایی‌ست که مبادله…

قالی‌کوبی در حیاط قدیمی؛ فرش ایرانی روی طناب، نور طلایی صبح و گرد و غبار معلق در هوا.

قالی‌کوبی؛ غبارروبی خانه و خاطره

در هوای زلالِ اواخر زمستان، وقتی نسیم سرد هنوز از لای شاخه‌های بی‌بر درختان می‌گذرد، کوچه‌های قدیمی ایران با صدای «تَک‌تَک» چوب قالی‌کوب بیدار می‌شدند. صدایی که نه تنها نوید پاکیِ خانه، بلکه نوای آماده‌شدن…

تعارف ایرانی در بازار محلی؛ لبخند فروشنده و مشتری هنگام گفتن «قابل ندارد» در فضایی اصیل و گرم ایرانی.

تعارف ایرانی؛ مهندسی فاصله و صمیمیت

صحنه‌ای از خانه و راز تعارف ایرانی بفرمایید… نه، شما بفرمایید! همین سه کلمه ساده، سال‌هاست مثل یک رمز فرهنگی در خانه‌های ما جاری است؛ از سفره‌های چیده‌شده با سماور و نان سنگک گرفته تا…

11 آبان 1404
خانه‌تکانی در حیاط ایرانی با فرش‌های خیس، دیگ مسی براق و نور اسفند بر سنگ‌فرش‌ها

خانه‌تکانی؛ آیین رهایی از انباشت و شروع نو

بوی اسفند، برق شیشه‌ها، و نیاز امروز خانه‌تکانی فقط یک کار فیزیکی نیست؛ آیینی است که قرن‌ها در تار و پود خانه‌های ایرانی تنیده شده. هنوز هم در روزهای پایانی اسفند، نسیم خاصی در کوچه‌ها…

صف رأی‌گیری انتخابات ۱۳۷۶ در حیاط مدرسه، زنان با شال‌های افتاده روی گردن و مردان مرتب در صفی منظم و آرام، نور صبحگاهی و حس امید جمعی.

انتخابات ۱۳۷۶؛ روزی که جامعه ایران به رنگ دیگری درآمد

صبح دوم خرداد؛ بوی جوهر، صدای مردم صبح آن جمعه، دوم خرداد ۱۳۷۶، هوا نه سرد بود و نه داغ، یک «هوای معتدل» داشت، مثل حال مردم. کوچه‌ها آرام بودند، اما هر چند قدم، صفی…

مراسم قاشق‌زنی در چهارشنبه‌سوری با زنان و کودکان در چادرهای رنگی و کاسه و قاشق در دست مقابل خانه‌های آجری ایرانی

قاشق‌زنی؛ صدای شادی چهارشنبه‌سوری

وقتی صدا، نشانهٔ آمدن شادی بود در روزگاری نه‌چندان دور، شبِ آخرین چهارشنبه سال بوی آتش، هیجان و راز می‌داد. در کوچه‌های خاکی و حیاط‌های کوچک، صدای زنگِ فلز به فلز، پیش‌درآمد بهار بود. «قاشق‌زنی»…

تک‌آپارتمان مدرن با دیوارهای پوشیده از پیچک سبز و نور روز خنک و شاد.خانه سبز و همسران

خانه سبز و همسران؛ سریال‌هایی که خانواده‌های ایرانی را دور هم جمع کردند

دههٔ ۷۰ و زایش «تماشای جمعی» در خانه‌های ایرانی شب‌هایی بود که هنوز هیچ موبایلی زنگ نمی‌زد، هیچ اعلان رنگی روی صفحه‌ای نمی‌درخشید، و تنها نوری که در اتاق می‌تابید، از آباژور گوشهٔ پذیرایی بود.…

پرتره سینمایی از عروسک الهام‌گرفته از کلاه‌قرمزی با کلاه قرمز، پیراهن آبی‌وسفید راه‌راه، شلوار سبز و نگاه کودکانه در دکور تلویزیونی ایرانی

کلاه‌قرمزی؛ عروسکی که چند نسل را پای تلویزیون نشاند

نوری از قابِ کوچکِ تلویزیون عصرهای بهاری دهه هفتاد، وقتی نور آفتاب از لای پرده‌های تور رد می‌شد و بوی چای تازه دم در خانه می‌پیچید، خانواده‌ها آرام آرام دور تلویزیون جمع می‌شدند. کودکی بود…

شادی خیابانی پس از ایران استرالیا ۱۹۹۷؛ مردم با پرچم و فریاد

ایران استرالیا ۱۹۹۷؛ شبی که ملت ایران یکی شد

پیش‌درآمد؛ وقتی یک بازی، خاطره‌ای ملی می‌شود در تاریخ هر ملتی، لحظاتی هست که ورای مرزهای ورزش، سیاست یا زمان می‌ایستد و بدل به «خاطرهٔ جمعی» می‌شود. شب ایران–استرالیا ۱۹۹۷ یکی از همان لحظات است؛…

تصویر نمادین سفره هفت‌سین دهه ۶۰ با قاب عکس شهید، شمع روشن و فضای احساسی خانواده. نوروز دهه ۶۰ و ۷۰

نوروز دهه ۶۰ و ۷۰؛ عید در دل سختی‌ها

عید در سایه‌ی کم‌بود، روشن با امید نوروز در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰، تنها یک مناسبت نبود؛ «نَفَسِ تازه‌ی ملتی خسته» بود. در خانه‌هایی که بوی نفت و صابونِ رختشویی در هم می‌پیچید، سبزه‌ها روی…