برچسب: کوچه آشتی کنان

حلقه گفت‌وگوی خانوادگی ایرانی با دفترچه اعتراف و هم‌دلی، چای و قالی ایرانی؛ پیوند ادبیات و هنر با آشتی‌کنان برای ساختن خاطرات مشترک.

گفتن برای ماندن؛ جایگاه اعتراف و هم‌دلی در ادبیات و هنر ایران

چرا گفتن، ماندن می‌آورد؟ این نوشتار با نگاهی همدلانه، جایگاه اعتراف و هم‌دلی را در ادبیات و هنر ایران و نقش آن در آشتی‌ها و التیام‌های خانوادگی بررسی می‌کند.

تصویر نوستالژیک از صمیمیت محله: دست‌دادن همسایه‌ها کنار تعمیر دوچرخه، نان و نمک و دیوار مهربانی در کوچه‌ای قدیمی از ایران

فرهنگ قول‌وقرارهای محلی در محله‌های قدیم ایران؛ از نان‌ونمک تا همسایگی امروز

بازخوانی اخلاق قول‌وقرارهای شفاهی در محله‌های ایرانی؛ از دست‌دادن و نان‌ونمک تا نسخه‌های امروزی اعتماد محلی. راهکارهای زنده‌کردن صمیمیت محله و انتقال آن به نسل بعد.

سینی نان تازه و استکان‌های چای در جمع خانوادگی ایرانی؛ آیین گفت‌وگو کنار نان و چای، بوی نان داغ و آشتی‌کنان در خانه.

حرف‌هایی که کنار نان و چای گفته می‌شد؛ آیین گفت‌وگو در جمع‌های خانوادگی

بازخوانی آیین گفت‌وگو کنار نان و چای؛ از بوی نان داغ تا آشتی‌های کوچک خانگی. با یک چک‌لیست ساده، این سنت را در زندگی امروز زنده کنیم.

گفت‌وگوی صادقانه کنار سماور در حیاط ایرانی؛ تصویری نوستالژیک از التیام رابطه‌ها و زنده شدن خاطرات

واژه‌هایی که شفا می‌دهند؛ روانشناسی گفت‌وگوی صادقانه در فرهنگ ایرانی

گفت‌وگوی صادقانه، کنار سماور و در آستانه‌ی در، چگونه کینه‌های قدیمی را نرم می‌کند؟ این مقاله پلی می‌زند بین ادب فارسی، آیین آشتی‌کنان و مهارت‌های ارتباطی امروز.

19 آبان 1404
دمِ درِ آپارتمان با نور گرم، قالیچه باریک، سینی چای و گفت‌وگوی کوتاه دو همسایه؛ فضایی برای آشتی‌کنان و ساختن خاطرات صمیمی

دم در آپارتمان‌ها؛ آخرین جایی که هنوز صمیمیت فیلتر نشده

از بوی نان داغ در راهرو تا سایه‌های گفت‌وگو پشت در؛ راهنمای بازطراحی «دمِ در» به‌عنوان فضای کوچکِ آشتی‌کنان و گفت‌وگوی کوتاه، بی‌هزینه و همسایه‌پسند.

گفت‌وگوهای بی‌قید و شرط در خانه‌ای ایرانی با نور زرد و چای شیرین؛ جمعی صمیمی در حال دل‌گشودن و ساختن خاطرات مشترک.

گفت‌وگوهای بی‌قید و شرط؛ هنر سفره دل بازکردن در عصر سکوت‌های مجازی

از نور زرد یک چراغ تا بخار چای شیرین؛ راه و رسم «گفت‌وگوهای بی‌قید و شرط» را در خانه‌های ایرانی مرور می‌کنیم تا صمیمیت محله و آشتی‌کنان را دوباره بسازیم.

پرتره مرد چراغ‌دار در کوچه قدیمی ایرانی با چراغ نفتی، نور گرم و حال‌وهوای نوستالژیک؛ نماد همدلی محله و آیین‌های همسایگی

مرد چراغ‌دار محله؛ قصه آدم‌هایی که کوچه‌ها را با دلشان روشن می‌کردند

پرتره‌ای از مرد چراغ‌دار؛ نمادی از همدلی محله و آیین‌های همسایگی. از چراغ نفتی تا سنسور حرکتی، قصه‌های شبانه و ایده‌های کم‌هزینه برای روشن‌کردن دل و کوچه.

چراغ نفتی سرِ کوچه در محله قدیمی ایران با روشنایی گرم کهربایی؛ نماد چراغ محله، حس امنیت در کوچه و نوستالژی شب‌های زمستان

چراغ نفتی سر کوچه؛ خاطره روشن شب‌های تاریک محله‌های قدیم

چراغ نفتی سرِ کوچه، نه فقط روشنایی راه، که گرمای همسایگی بود. در این نوشتار، از معنای فرهنگی «چراغ محله» تا راه‌های بازطراحی همان حسِ روشنایی گرم در خانه‌های امروز می‌خوانید.

کوچه آشتی‌کنان دو دوست؛ نمادی از صلح و نزدیکی در روابط امروز.مجله خاطرات

چگونه می‌توانیم امروز هم کوچه‌های آشتی‌کنان بسازیم؟

کوچه آشتی‌کنان در زندگی امروز کوچه آشتی‌کنان عبارتی است که در فرهنگ ایرانی، بارها در شعر، قصه و حتی روابط روزمره شنیده‌ایم. تصویری از کوچه‌ای باریک در محله‌های قدیمی که دو دوست یا دو همسایه…

کوچه آشتی‌کنان در ادبیات فارسی؛ شاخه زیتون بر صفحه شعر. مجله خاطرات

از کوچه آشتی‌کنان تا داستان‌های ادبیات فارسی

از گذر محله تا نماد فرهنگی کوچه‌ها در شهرهای قدیم ایران تنها راه عبور نبودند؛ آن‌ها مرکز زندگی جمعی و حافظه‌ی اجتماعی بودند. در این میان «کوچه آشتی‌کنان» به‌عنوان یک مکان بی‌طرف نقش ویژه‌ای داشت:…