دسته: اشیای قدیمی و وسایل روزمره

آینه و شمعدان از نقره تا آلومینیوم در خانه ایرانی با نور شمع و حال‌وهوای نوستالژیک

از نقره تا آلومینیوم؛ سیر تحول آینه و شمعدان در فرهنگ ایران

از جهیزیه‌های نقره‌ای تا ست‌های آلومینیومی مینیمال؛ آینه و شمعدان هنوز چراغ آغاز و پیوندند. این راهنما حس نو را با کمترین هزینه و بیشترین معنا زنده می‌کند.

گیوه دستبافت روی کوچه خاکی در تابستان با رویه بافتنی نخی و کفی چرمی؛ کفش محلی ایرانی سبک و خنک برای سبک‌زندگی پایدار

گیوه؛ کفش خنک کوچه‌های خاکی

روایتی الهام‌بخش از «گیوه» به‌عنوان کفش محلی ایرانی: سبک، خنک و پایدار. از کارگاه‌های دست‌بافت تا راهنمای انتخاب، نگهداری و ست‌کردن امروزی.

دوربین آنالوگ و فیلم 35 میلی‌متری روی میز چوبی؛ عکاسی با نگاتیو و نوستالژی در حافظه جمعی ایرانی

دوربین آنالوگ؛ ثبت لحظه‌ها روی نگاتیو

بازخوانی نقش دوربین آنالوگ در حافظه جمعی ایرانی؛ از بوی فیلم و صدای چرخش اهرم تا راهنمای شروع با فیلم 35 میلی‌متری، نورسنجی دستی و هنر صبر در ظهور و چاپ.

رادیو ترانزیستوری قدیمی با آنتن باز در اتاق نشیمن ایرانی؛ رسانه نوستالژیک که صدای جهان را به گوشه خانه‌ها آورد.

رادیو ترانزیستوری؛ صدای جهان در گوشه خانه‌ها

رادیو ترانزیستوری چگونه جهان را به اتاق‌های ایرانی آورد؛ از قصه شب تا خبر، و چرا صدای گوینده هنوز حافظه جمعی ما را می‌سازد.

کلوزآپ تمبرهای قدیمی ایران روی آلبوم تمبر با ذره‌بین — تمبر قدیمی، ارزش تمبر تاریخی و مجموعه‌داری تمبر

تمبرهای قدیمی؛ کاغذهای کوچک تاریخ‌ساز

تمبر قدیمی فقط ابزار پست نبود؛ یک رسانهٔ تصویری-تاریخی بود که قهرمانان، بناها و آرزوهای جمعی را روایت می‌کرد. این مقاله دربارهٔ ارزش هنری، تاریخی و روش نگهداری آن‌هاست.

نمای نزدیک از دست مردی با دستمال یزدی نازک و لطیف به رنگ‌های زرشکی و سرمه‌ای که دور مچ پیچیده شده

دستمال یزدی؛ پارچه‌ای پر از داستان

خاستگاه فرهنگی دستمال یزدی در صندوقچه‌ی مادربزرگ، میان بوی چوب صندل و گل خشک، پارچه‌ای تاخورده آرام خوابیده است؛ نه زربفتیِ ترمه دارد، نه رسمیّتِ قالی، اما چیزی در بافت نرمش می‌گوید که روزی در…

بقچه‌های پارچه‌ای ایرانی گره‌خورده روی هم در کمد چوبی، با پارچه‌های گل‌دار و بته‌جقه‌ای و نور گرم روز

بقچه؛ پارچه‌ای ساده، دنیایی از خاطره

بقچه؛ پارچه‌ای ساده، دنیایی از خاطره در سکوت خانه‌های قدیم، پیش از آنکه کمدهای امروزی یا جعبه‌های پلاستیکی رنگ‌پریده جای همه‌چیز را بگیرند، چیزی آرام و شاعرانه وجود داشت که حافظهٔ خانه را در خود…

دورهمی خانوادگی با نور شبیه چراغ نفتی و دفترچه خاطرات

چراغ نفتی؛ روشنایی خانه‌های ساده ایرانی

چراغی که خانه را به جمع بدل می‌کرد وقتی نام چراغ نفتی را می‌شنویم، تنها یک وسیله‌ی روشنایی به ذهن نمی‌آید؛ بلکه تصویر اتاقی کوچک با گلیم‌های رنگی، بوی نفت تمیز، و نور کهرباییِ لرزان…

مرور آلبوم با عکس قدیمی؛ تداعی خاطرات خانوادگی

وقتی یک عکس قدیمی ما را به گذشته می‌برد

چرا «عکس قدیمی» قلب خاطره را نشانه می‌رود؟ دیدن یک عکس قدیمی گاهی شبیه باز کردن قفل صندوقچه‌ای است که سال‌ها دست نخورده مانده است. در یک لحظه، تصویر محو و کاغذ زردرنگ می‌تواند ما…